دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
آواز سنگ

گفتم اگر سرت نبود ولی پیکر تو هست مادر اگر که نیست ولی خواهر تو هست

 

اما چه پیکری که چه راحت بلند شد دیدم که عضوهات به یک نقطه بند شد

ذوالجناح بی سوار

 نسیم تلخ پر از انکسار می‌آید و ذوالجناح دگر بی سوار می‌آید

 

به باد رفته گمانم تمام هستی او به سمت خیمه چه بی اختیار می‌آید

 

پیکر پرپر

 بعد من کار تو خواهر سخت است دیدن داغ برادر سخت است

 

آخرین لحظه به هنگام وداع آه بوسیدن دختر سخت است

نفس ِتـنگ کبوترها

خواب دیدم که گل روی تو پر پر می‌گـشت و لبت بس‌که ترک داشت ز خون تر می‌گشت

 

خواب دیدم نفس  ِتـنگ کبوترها را  قفس دست شما را که پُر از پَـر می‌گشت

علیکنّ بالفرار

 با چشم اشک بار علیکنّ بالفرار با قلب داغ دار علیکنّ بالفرار

 

وقتی کمان حرمله شلاق دست شد پنهان و آشکار علیکنّ بالفرار

 

بر سرم خاک، شاه بر خاک است

 صبح تا عصر پیکر آورده چه قدر جسم بی سر آورده لیک با آنکه اصغر آورده خستگی را ز پا درآورده

آیۀ تطهیر

 وقتی که کافرها تو را تکفیر کردند سرنیزه‌ها خواب تو را تعبیر کردند

 

ظهر است اما اسب‌ها روی تن تو چندین هلال ماه را تصویر کردند

میان دشت عطش، خیمه‌های در آتش

برای گریه دلم یک اشاره می‌خواهد

نگاه، رخصت اشکی دوباره می‌خواهد

 

میان دشت عطش خیمه‌های در آتش

کسی که رفت دلی پر شراره می‌خواهد

یلدای غریبان

اینان که غیر پستۀ خندان ندیده‌اند

بادام تلخ درد یتیمان ندیده‌اند

 

یاقوت عشق را که نهان پشت خون توست

پیدا نکرده‌اند که پنهان ندیده‌اند

 

صِفّینیان کوفه تباری که غیر نِی

رحلی برای خواندن قرآن ندیده‌اند

علیکنّ بالفرار

وقتی که زیر و رو همه کرب و بلا شود

باید که از گلوی حسین سر جدا شود

 

امشب که در عزا همه ارکان ماسواست

در آسمان چه شام غریبان بپا شود

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×