دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
هنگام غارت

وقتی‌که آتش در میان خیمه‌ها افتاد

هنگامِ غارت شد ..

ناگه سران کوفه لرزیدند

بین وسایل نامه‌های خویش را دیدند

صحنه را عباس اگر می‌دید، بی‌شک مُرده بود

از تماس تازیانه هر تنی آزرده بود

صحنه را عباس اگر می‌دید بی‌شک مُرده بود

 

تا غروب روز عاشورا خدا خود شاهد است

عمۀ سادات را کوچک کسی نشمرده بود

یک کاروان خسته به دیدارت آمده است

دستی بکش به موی پریشان ابرها

ای تشنگیت حسرت پنهان ابرها

 

در آن غروب تشنه، زلال نگاه تو

آبی نزد به آتش دامان ابرها

 

حالا هنوز موقع مغرب به یاد تو

جاری است خون ز چاک گریبان ابرها

 

آینۀ اشک

چنین که گوشۀ چشم زمانه پر خون است

چنین که شش جهت آسمان شفق‌گون است

 

زمین که به کشتیِ در خون نشسته می‌ماند

زمان به حرمت در هم شکسته می‌ماند

عاشورا و قیام موعود (عج)

 

عشق از آیۀ ایثار تو تفسیر شده

واژه‌ها بین صفات تو زمین‌گیر شده

می‌نویسد قلم امشب غزلی شورانگیز

که در آن بیت به بیتش ز تو تقدیر شده

میلاد عشق تا قصّۀ سرخ لبّیک

 

خدا شراب تو را در دهان گل‌ها ریخت، شمیم عشق تو در باغ کهکشان پیچید

فرشتگان همه سرمست کوثرت بودند، که ماه روی گلت را به این جهان بخشید

 

به یمن مقدم سبزت جهان منوّر شد، حریر ظلمت شب‌ها ستاره پرور شد

زمین به هرم نفس‌هایتان معطّر شد، ترانه‌های سحر از لبت تبسّم چید

کوتاه سروده
امان از بی‌حیایی‌های دشمن

تو که رفتی کشید آتش زبانه

حرامی حمله‌ور شد وحشیانه

 

امان از بی حیایی‌های دشمن

امان از طعنه‌های تازیانه

کوتاه سروده
تمام دشت پر بود از سیاهی

تمام خیمه‌ها می‌سوخت یا رب

امان از بی پناهی در دل شب

 

تمام دشت پر بود از سیاهی

چه آمد تا سحر بر روز  زینب

کوتاه سروده
رسیده وقت آغاز جدایی

ندارد شام غم هایم سپیده

من و یک کاروان قد خمیده

 

رسیده وقت آغاز جدایی

خداحافظ تن در خون تپیده

 

محرّم آمده و بوی سیب تازه می‌آید

دوباره مادرم آورده است پیرهنم را

همان‌که چند محرّم گریسته است تنم را

 

فضای کوچه پر از عطر سیب و نم نم باران

صدای نوحۀ مدّاح بود و شام غریبان

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×