مشخصات شعر

آیه‌های کوثرش اعجاز کرد

 

بی‌امان بغض ملائک می‌شکست، خلوت خاموش هر ناقوس را

آسمان واژه به واژه می‌نوشت، غربت شب‌های اقیانوس را

 

دست‌های تیرۀ کفر و حسد، می‌زند سیلی به روی ماه شب

بغض می‌ریزد درون چاه شب، تارها سازد غمی محسوس را

 

با سکوت مرگبارش فتنه‌ای، می‌شکافد سینۀ آیینه را

سنگ‌ها آهسته پرپر می‌کنند، سینه سرخِ در قفس را

 

لحظه‌لحظه آفتاب مهربان، روی دست کهکشان جان می‌دهد

بی‌امان بر دوش صحرا می‌برند، بادها خاکستر ققنوس را

 

آه! قلب آسمان در خون نشست، دردها پهلوی دریا را شکست

کوله‌بار غصّه‌ها آرام بست، با خودش دنیایی از افسوس را

 

بال در بال شفق پرواز کرد، آیه‌های کوثرش اعجاز کرد

می‌کشد آه بلندی کهکشان، محنت شب‌های اقیانوس را

 

بذر ایمان در دل شب کاشتند، پرچم آزادگی افراشتند

با شجاعت از میان برداشتند، تاروپود ظلمت سالوس را

 

می‌رسد بانگ رحیل کاروان، تک‌سوار سبزپوش مهربان

می‌نشاند بر دل هفت‌آسمان، نغمه‌های پاک یا قدّوس را

آیه‌های کوثرش اعجاز کرد

 

بی‌امان بغض ملائک می‌شکست، خلوت خاموش هر ناقوس را

آسمان واژه به واژه می‌نوشت، غربت شب‌های اقیانوس را

 

دست‌های تیرۀ کفر و حسد، می‌زند سیلی به روی ماه شب

بغض می‌ریزد درون چاه شب، تارها سازد غمی محسوس را

 

با سکوت مرگبارش فتنه‌ای، می‌شکافد سینۀ آیینه را

سنگ‌ها آهسته پرپر می‌کنند، سینه سرخِ در قفس را

 

لحظه‌لحظه آفتاب مهربان، روی دست کهکشان جان می‌دهد

بی‌امان بر دوش صحرا می‌برند، بادها خاکستر ققنوس را

 

آه! قلب آسمان در خون نشست، دردها پهلوی دریا را شکست

کوله‌بار غصّه‌ها آرام بست، با خودش دنیایی از افسوس را

 

بال در بال شفق پرواز کرد، آیه‌های کوثرش اعجاز کرد

می‌کشد آه بلندی کهکشان، محنت شب‌های اقیانوس را

 

بذر ایمان در دل شب کاشتند، پرچم آزادگی افراشتند

با شجاعت از میان برداشتند، تاروپود ظلمت سالوس را

 

می‌رسد بانگ رحیل کاروان، تک‌سوار سبزپوش مهربان

می‌نشاند بر دل هفت‌آسمان، نغمه‌های پاک یا قدّوس را

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×