دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
وجه خدا

هزار شکر! که گشتم مقیم کوی حسین

نمانْد در دل پُر حسرت، آرزوی حسین

 

خدا گواست نخواهم بهشت و حور و قصور

اگر همیشه بُوَد منزلم به کوی حسین

 

قلم صنع

یا للعجب! که تشنۀ آب فرات بود

شاهی که خاک درگهش، آب حیات بود

 

شد تشنه‌لب شهید، میان دو نهر آب

با آن که مهر مادرش، آب فرات بود

قطرات عیون

 

ای که به عشقت اسیر، خیل بنی آدمند!

سوختگان غمت، با غم دل خرّمند

 

هر که غمت را خرید، عشرت عالم فروخت

با خبران غمت بی‌خبر از عالمند

فلک یا چمن؟

ای کربلا! کنم فلکت نام یا چمن؟

بگْشای گوش و خوش بشِنو گفت‌وگوی من!

 

 چون جای‌گاه ماهی، از آن خوانمت فلک

چون خواب‌گاه سروی، از آن دانمت چمن

 

نقش مراد

 

هوای مشهد سلطان کربلا دارم

مَلَک هوس کند آن را که من، هوا دارم

 

سزد که شمع، چو پروانه بر سرم گردد

سرِ طوافِ شهیدانِ کربلا دارم

قبلۀ ارباب صفا

از شرف، کعبه اگر قبلۀ ارباب صفاست

وادی کرببلا، مهبط انوار خداست

 

فخر بر کعبه کند گر ز شرف، نیست غریب

بارگاهی که در او، نور خدا، جلوه‌نماست

 

مه‌ جان گداز

مهی که هست بسی جان‌گداز می‌آید

مقدّر آن چه بُوَد از فراز می‌آید

 

به چشم دل نظری کن ببین که قافله‌ای

به سوی کرببلا از حجاز می‌آید

 

 

صحرای خونین

الا! یاران من! میعاد‌گاه داور است، این ‌جا

بدن‌ها غرق خون، سرها جدا از پیکر است، این ‌جا

 

مَلَک! قرآن بخوان در خاکِ روح‌انگیزِ این وادی

که هفتاد و دو گل از باغ عترت، پرپر است، این ‌جا

 

 

تیغ شعاع

 

ای صبح! کز جگر، دم‌ سردی کشیده‌ای

در ماتم حسین، گریبان دریده‌ای

 

ای مهر! اگر تو نیز عزادار نیستی

تیغ شعاع از چه سرا‌پا کشیده‌ای؟

 

خون دیده

ای در غمت، همین نه دو عالم گریسته!

چندین هزار عالم و آدم گریسته

 

عالم چگونه بر تو نگرید؟ کز این عزا

جدّ تو، مهتر همه عالم گریسته

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×