- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۶/۰۱
- بازدید: ۱۸۳۰
- شماره مطلب: ۹۱۵
-
چاپ
زبان حال حضرت زینب (س)
داغ عطش
بانگ ترتیلی که روی نیزهها پیچیده است
بند بند مصحفی در بوریا پیچیده است
از حرم داغ عطش چون خیمۀ ابری کبود
دود آه تشنگان را تا کجا پیچیده است؟
تا چهل منزل اسارت در گلویم رود رود
نالۀ «هذا حسین بالعرا» پیچیده است
درد؛ اسیری، درد؛ غربت، درد؛ تنهایی، مرا
درد در هر مهرۀ پشت دوتا، پیچیده است
گاه در زنجیر غم مانده است از رفتار؛ دست
در نشیب راه غربت گاه پا؛ پیچیده است
دشت شاهد بود با گرد سم اسبانشان
باد ذرات تنت را در فضا پیچیده است
لابلای شیون اهل حرم در گوشم آه
خندههای مست مشتی بی حیا پیچیده است
روبریت بودم و دیدم خم خنجر چطور
بر گلوگاه تو اما از قفا پیچیده است
روبرویم هستی و تا ساعتی دیگر به شام
عطر گیسوی تو در تشت طلا پیچیده است...
زبان حال حضرت زینب (س)
داغ عطش
بانگ ترتیلی که روی نیزهها پیچیده است
بند بند مصحفی در بوریا پیچیده است
از حرم داغ عطش چون خیمۀ ابری کبود
دود آه تشنگان را تا کجا پیچیده است؟
تا چهل منزل اسارت در گلویم رود رود
نالۀ «هذا حسین بالعرا» پیچیده است
درد؛ اسیری، درد؛ غربت، درد؛ تنهایی، مرا
درد در هر مهرۀ پشت دوتا، پیچیده است
گاه در زنجیر غم مانده است از رفتار؛ دست
در نشیب راه غربت گاه پا؛ پیچیده است
دشت شاهد بود با گرد سم اسبانشان
باد ذرات تنت را در فضا پیچیده است
لابلای شیون اهل حرم در گوشم آه
خندههای مست مشتی بی حیا پیچیده است
روبریت بودم و دیدم خم خنجر چطور
بر گلوگاه تو اما از قفا پیچیده است
روبرویم هستی و تا ساعتی دیگر به شام
عطر گیسوی تو در تشت طلا پیچیده است...