- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
- بازدید: ۳۰۰۷۵
- شماره مطلب: ۶۹۳۱
-
چاپ
کرامات کوثری
به نام آنکه به ما داد، درس ایمان را
همان که زندگیاش زنده کرد انسان را
همان که بر همگان درس عاشقی آموخت
ز دست لیلی و مجنون گرفت میدان را
به نام نامی آن بانویی که با زحمت
نشاند بر لب عالم دم حسین جان را
اگر نبود، نبودیم نوکران حسین
میان سفرۀ ما او گذاشت این نان را
همان کسی که همیشه حکایت صبرش
صبور کرد دل مادر شهیدان را
به نام آن زن مرد آفرین کرببلا
همان که از دل ما برد ترس طوفان را
کجاست دشمن شیعه؟ حریف میطلبیم
مرید حضرت زینب، عقیله العربیم
دوباره در دلم آشوب محشر کبراست
چگونه من بنویسم از آنکه بی همت است
گرفتهام به روی دست کاسۀ چه کنم
و ماندهام که بگویم خدیجه یا زهراست؟
خدا کند که بفهمیم کیست این بانو
شناخت هر که مقامش از اولیاء خداست
نوشتهاند که خیلی به مادرش رفته
نوشتهاند که خیلی فدائی مولاست
نوشتهاند که یک عمر اهل نافله بود
مراد و پیر تمام نماز شب خوانهاست
نوشتهاند از آن دم که چشم خود وا کرد
اسیر و عاشق و حیران سیدالشهداست
نوشتهاند کرامات کوثری دارد
ببین مقام علی را چه دختری دارد
رسیده شیعه به اینجا به همت زینب
زمین حسینیه شد با عنایت زینب
چه با شکوه سپاهی چه لشکری دارد
حسینیان جهانند امت زینب
بزرگ و کوچک عالم، محرم هر سال
شوند راهی روضه به دعوت زینب
هزار طایفه در روز اربعین جا شد
میان کرببلا با کرامت زینب
هزار شکر خدا را که خانوادۀ ما
شدند نوکر دربار و رعیت زینب
برای دیدن آن جمعۀ فرج باید
قسم دهیم خدا را به حرمت زینب
اگر نبود کسی سینه زن، نبود الان
دلی اسیر حسین و حسن، نبود الان
قسم به حرمت چادر سیاهتان بانو
من آمدم بشوم سر به راهتان بانو
بدم درست، ولی افتخار من این است
گذشت زندگیام در پناهتان بانو
بده اجازهای امشب، دل مرا خوش کن
که خدمتی بکنم در سپاهتان بانو
خدا کند که مرا بعد مرگ بشناسند
به نام کارگر خیمهگاهتان بانو
خدا کند برسد عقل من به تفسیر
قیام کرببلا از نگاهتان بانو
غلام کوچک و پستم، بیا بزرگم کن
قسم به جان حسینت، رسول ترکم کن
تویی که قبلۀ اولاد مرتضی بودی
تویی که فاطمه شهر کربلا بودی
حرام بود نگاه به سایهات حتی
تو یادگاری پیغمبر خدا بودی
تویی که نام شریفت همیشه حرمت داشت
به روی ناقۀ عریان بگو چرا بودی
تویی که بود همیشه حسین همراهت
چه شد که همسفر شمر بی حیا بودی
کسی که خواند تو را خارجی نبود اصلا
در آن زمان که به آغوش مصطفی بودی
به احترام تو باید فرشته گل میریخت
میان شام چه شد زیر سنگها بودی؟
شکست حرمت بال و پرت، زبانم لال
چه آمده به سر معجرت؟ زبانم لال
-
خیر علی الدوام
به نام قبلۀ ایرانیان، به نام حرم
به نام خادم و جاروکش و غلام حرم
به نام پنجره فولاد و لطف بسیارش
به نام این همه خیر علی الدوام حرم
-
اربعین پیش حسین، ضامن ما باش آقا
ماه را در شب هجران برسانید فقط
مژدهای در دل طوفان برسانید فقط
به کویری که ندیده است به خود برگ و بری
خبر از بارش باران برسانید فقط
-
زمستان
درد دل ما بی تو فراوان شده آقا
دلها همه امروز پریشان شده آقا
بد میگذرد زندگی مردم دنیا
بی تو همۀ سال، زمستان شده آقا
کرامات کوثری
به نام آنکه به ما داد، درس ایمان را
همان که زندگیاش زنده کرد انسان را
همان که بر همگان درس عاشقی آموخت
ز دست لیلی و مجنون گرفت میدان را
به نام نامی آن بانویی که با زحمت
نشاند بر لب عالم دم حسین جان را
اگر نبود، نبودیم نوکران حسین
میان سفرۀ ما او گذاشت این نان را
همان کسی که همیشه حکایت صبرش
صبور کرد دل مادر شهیدان را
به نام آن زن مرد آفرین کرببلا
همان که از دل ما برد ترس طوفان را
کجاست دشمن شیعه؟ حریف میطلبیم
مرید حضرت زینب، عقیله العربیم
دوباره در دلم آشوب محشر کبراست
چگونه من بنویسم از آنکه بی همت است
گرفتهام به روی دست کاسۀ چه کنم
و ماندهام که بگویم خدیجه یا زهراست؟
خدا کند که بفهمیم کیست این بانو
شناخت هر که مقامش از اولیاء خداست
نوشتهاند که خیلی به مادرش رفته
نوشتهاند که خیلی فدائی مولاست
نوشتهاند که یک عمر اهل نافله بود
مراد و پیر تمام نماز شب خوانهاست
نوشتهاند از آن دم که چشم خود وا کرد
اسیر و عاشق و حیران سیدالشهداست
نوشتهاند کرامات کوثری دارد
ببین مقام علی را چه دختری دارد
رسیده شیعه به اینجا به همت زینب
زمین حسینیه شد با عنایت زینب
چه با شکوه سپاهی چه لشکری دارد
حسینیان جهانند امت زینب
بزرگ و کوچک عالم، محرم هر سال
شوند راهی روضه به دعوت زینب
هزار طایفه در روز اربعین جا شد
میان کرببلا با کرامت زینب
هزار شکر خدا را که خانوادۀ ما
شدند نوکر دربار و رعیت زینب
برای دیدن آن جمعۀ فرج باید
قسم دهیم خدا را به حرمت زینب
اگر نبود کسی سینه زن، نبود الان
دلی اسیر حسین و حسن، نبود الان
قسم به حرمت چادر سیاهتان بانو
من آمدم بشوم سر به راهتان بانو
بدم درست، ولی افتخار من این است
گذشت زندگیام در پناهتان بانو
بده اجازهای امشب، دل مرا خوش کن
که خدمتی بکنم در سپاهتان بانو
خدا کند که مرا بعد مرگ بشناسند
به نام کارگر خیمهگاهتان بانو
خدا کند برسد عقل من به تفسیر
قیام کرببلا از نگاهتان بانو
غلام کوچک و پستم، بیا بزرگم کن
قسم به جان حسینت، رسول ترکم کن
تویی که قبلۀ اولاد مرتضی بودی
تویی که فاطمه شهر کربلا بودی
حرام بود نگاه به سایهات حتی
تو یادگاری پیغمبر خدا بودی
تویی که نام شریفت همیشه حرمت داشت
به روی ناقۀ عریان بگو چرا بودی
تویی که بود همیشه حسین همراهت
چه شد که همسفر شمر بی حیا بودی
کسی که خواند تو را خارجی نبود اصلا
در آن زمان که به آغوش مصطفی بودی
به احترام تو باید فرشته گل میریخت
میان شام چه شد زیر سنگها بودی؟
شکست حرمت بال و پرت، زبانم لال
چه آمده به سر معجرت؟ زبانم لال