- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۱/۱۴
- بازدید: ۱۹۶۳
- شماره مطلب: ۱۰۳۴
-
چاپ
انگار حیدری تو، انگار زینب است او
برنیزه تکیه داده تنهاتر از همیشه
با چهرۀ خماری زیباتر از همیشه
بذر ترانه بارید از ابر خطبههایش
اما زمین دلها صحراتر از همیشه
سرنیزهها شنیدند لحن تلاوتش را
اما محل ندادند، اما تر از همیشه
سنگی ز جاهلیت پرتاب شد به سویت
این بار پر گرفتی بالاتر از همیشه
پیشانیات ترک خورد، آیینه موج برداشت
تو قطره قطره گشتی دریاتر از همیشه
انگار حیدری تو، مظلومتر ز دیروز
انگار زینب است او، زهراتر از همیشه
معراج جمع اضداد این جاست اینکه افتاد
مجنون تر از همه وقت، لیلاتر از همیشه
-
ختم دو دست
به روی سینۀ تو، جای بوسه حتّی نیست
وَ زخم خوردهتر از پیکرت، در این جا نیست
چه فکر میکند این جوی چشمْتنگ و خسیس؟
سرابِ برکۀ کوچک، حریف دریا نیست
-
سیمرغ فدایی
دل من بر سر این دار، صفایی دارد
وه! که این شهر، چه بام و چه هوایی دارد
خانۀ پیرزنی، خلوت زاویۀ من
هر که شد وحی به او، غار حرایی دارد
-
سیمرغ
زینب فرشته بود و پر خویش وا نکرد
این کار را براى رضاى خدا نکرد
پر میگشود اگر، همه را باد برده بود
سیمرغ بود و جلوۀ بى انتها نکرد -
هر سال با حسین تو تحویل میشود
گفتـنـد وزن و قافیــه تعطیـل میشود
قحطـی اسـتعاره وتمثـیلمیشود
قوت گرفت شایعه میگفت بعد از این
هر صورتی به آینه تحمیل میشود
حتـی خبـر رسـیـد کـه از سردی هـوا
گـلدسـته چـند ثـانـیه قندیل میشود
انگار حیدری تو، انگار زینب است او
برنیزه تکیه داده تنهاتر از همیشه
با چهرۀ خماری زیباتر از همیشه
بذر ترانه بارید از ابر خطبههایش
اما زمین دلها صحراتر از همیشه
سرنیزهها شنیدند لحن تلاوتش را
اما محل ندادند، اما تر از همیشه
سنگی ز جاهلیت پرتاب شد به سویت
این بار پر گرفتی بالاتر از همیشه
پیشانیات ترک خورد، آیینه موج برداشت
تو قطره قطره گشتی دریاتر از همیشه
انگار حیدری تو، مظلومتر ز دیروز
انگار زینب است او، زهراتر از همیشه
معراج جمع اضداد این جاست اینکه افتاد
مجنون تر از همه وقت، لیلاتر از همیشه