دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
جلو‌ه‌ای از «هل اتی»

نوری درخشید و به عالم روشنا داد

هادی شد و ره را نشان بر آشنا داد

 

ظلمت زدود از دهر و چندان فیض بخشید

تا بر کویر جانمان آب بقا داد

 

با نگاهت مرا خدایی کن

ذوق و شوق و طراوتم با تو

رونق شعر هیئتم با تو

 

هرچه باشد من از تو می‌گویم

سربلندی و عزتم با تو

 

زیارت محتشم‌پرور

تمام زاویه‌ها را کشید‌ه‌ای قائم

آ‌های سرو قد سرترین، سرت سالم

 

غزال «ام ولد»، نور چشم‌‌های جواد

پدربزرگ شب قدر حضرت قائم

 

زندۀ همیشه

ای چارمین علی ولی و دهم امام

وی بر فراز عرش ولایت تو را مقام

 

وه، ‌ای به کنیه بوالحسن و در لقب نقی

خورشید و ماه، آینه‌دار تو صبح و شام

چشم ترت وقف روضه‌‌های حسین است

نوبت عشق است و کار و بار حرام است

هرچه به جز گفتن از نگار حرام است

 

جبر تو گر هست، اختیار حرام است

محضر خورشید، سایه‌سار حرام است

 

علم به دوش خیمۀ محرمیم تا ابد

اجازه هست مرغ دل، کبوتر حرم شود؟

و با فرشته‌‌های وحی عشق، هم قدم شود؟

 

اجازه هست این کبوتر نشسته در حرم

پر شکسته‌اش برای مدحتان قلم شود؟

 

دو شش‌گوشه

آمده تا سخن از چشم خود آغاز کند

دهمین پنجره را سمت خدا باز کند

 

تا که یک پرده، خدا را به من ابراز کند،

جگر شیر بیارید که اعجاز کند

 

سال‌ها خوردیم آب کربلا، نان نجف

گاه شد مظهر خدا و گاه شد مظهر علی

من علی را در خدا دیدم، خدا را در علی

 

روز اول از خودش یک نور واحد خلق کرد

نیم آن شد مصطفی و نیمۀ دیگر علی

 

مخزن الاسرار

هم دلبر و دلاور و دلدار، مرتضی

هم سرور و سرآمد و سردار، مرتضی

 

هم دیده‌ای ست در و گهر بار مرتضی

هم سینه‌ای ست مخزن الاسرار مرتضی

 

باغ گل سرخ

یا حسین بن علی

خون گرمِ تو هنوز

از زمین می‌جوشد

 

تکبیر عاشورا، صدو ده بار حیدر

در چنتۀ دل هرچه می‌شد عشق، روکرد

ظرف دل ما را بلورین چون سبو کرد

 

این لطف معشوقانۀ آقای ما بود

با عاشقی ناچیز میل گفتگو کرد

 

استاد درس رزم علمدار کربلا

شاهنشه اریکۀ قدرت اباالحسن

اسطورۀ صلابت و غیرت اباالحسن

 

یا والی الولی، ید حق، بندۀ خلف

یا مظهر العجایب عالم، شه نجف

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×