دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
قصیده ولادت، مدح و منقبتِ امام حسین (ع)

دل، بسوز از آتش و از دیده بر رخ، ریز آب

تا بجوشد آبت از آتش، ز گل گیری، گلاب

 

دل تو را کم‌تر چرا باشد ز کانون عجوز؟

کآن به خاک، آتش نهان دارد، چو گنج اندر خراب

 

تا تنور سینه نفْروزد، خمیرت هست خام

مرد چون شد خام، از خامی بیفتد در عذاب

ریاضُ المناقب

ز جوش سبزه و گل، کرده ابرِ فصلِ بهار

بساطِ مخملِ گلْ دوز، پهن، در گلزار

 

هوای باغ، جلو ریز می‏‌بَرَد دل را

شود به باد، چو بوی گلِ پیاده، سوار

 

ذکر مصائب حضرت امام حسین (ع)

شبی گل گفت با بلبل به گلزار:

تو عاشق نیستی بر روی دل‌دار

 

تو عاشق را ندانی حال چون است

تنش لاغر، دلش لبریز خون است

 

ولادت حضرت اباعبداللّه الحسین

   

یگانه کوکبی از آسمان قدر، تابان شد

که انوارش به شرق و غرب عالم، پرتوافشان شد

 

بسیط دهر را امر مشیّت خواست نورانی

ز پشت پردۀ رحمت، عیان، مرآت جانان شد

هفتاد و دو آیینۀ توحیدپرستی

 

ای گردش چشمان تو سرچشمۀ هستی

ما محو تو هستیم، تو حیران که هستی؟

 

خورشید که سرچشمۀ زیبایی و نور است

از میکدۀ چشم تو آموخته مستی

رنگین‌تر

عشق تو در سینه ما از ازل دیرین‌تر است

این مدال مهر از خورشید هم زرین‌تر است

 

می‌شوم فرهاد بر کوه غزل حک می‌کنم

شورتر در شعرهایم از عسل شیرین‌تر است

 

زیارتگاه

ای محاسنت خونین، داغ کربلا دارم

از هجوم غم‌هایت همچو نی، نوا دارم

 

گر چه بی‌نوا هستم، دل به نینوا بستم

دلبرا تهیدستم، میل نینوا دارم

 

سرسپرده

منم که سرسپرده‌ام به عشق تو به نام تو

چه بهره‌ها که برده‌ام ز بخشش و مرام تو

سلامتی که ساکنم به وادی السلام تو

شدم اگر که محترم شدم به احترام تو

آستانه

با روشنی نام تو شب‌ها منورند

نام تو را همیشه و هر جای می‌برند

 

نام تو آستانۀ صبح سعادت است

شب را به شوق خاک درت سر می‌آورند

تشنگی دریا

جغرافیای درد پر از انتقام شد

دنیا که سال شصت‌ویک قتل عام شد

 

تا سی هزار کوفۀ عریان، میان ظهر

منت‌پذیر سفرۀ رنگین شام شد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×