دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
یاران رفتند...

اسفند و گلاب و آب و قرآن...رفتند

با پای پیاده زیر باران رفتند

 

جان از تن من رفت و تماشا کردم

من ماندم و اشک و آه، یاران رفتند

 

دعوت از مولاست

هر که هست اهل ولا با ما بیاید کربلا

هر که میخواهد بلا با ما بیاید کربلا

 

هر که بیمار است و از هر در جوابش کرده‌اند

می‌دهد مولا شفا، با ما بیاید کربلا

 

دلتنگ اربعین

پیچیده باز هرقدم آهنگ اربعین

موکب به موکب است جهان رنگ اربعین

 

ویزا و کوله پشتی‌ام آماده کرده‌ام

بسکه شدم هوایی و دلتنگ اربعین

 

شوق حرم

ای که در دست خودت رزق فراوان داری

تا قیامت به لبم نام حسین جان جاری

 

من به مهر و کرم و لطف تو ایمان دارم

اربعین داغ حرم بر دلمان نگذاری

محتشم تو

در بند غم تو هستم ان شاالله

من محتشم تو هستم ان شاالله

 

شاعر شده‌ام که از شما بنویسم

صاحب قلم تو هستم ان شالله

بهشت عشق

دل تشنه لب چشمۀ جوشان ولاست

جان در طلب روضۀ رضوان خداست

 

یک سمت بهشت نور شد شهر نجف

یک سمت بهشت عشق هم کرب و بلاست

 

مروۀ عشق

از مروۀ عشق در صفا خواهم رفت

لب تشنه پی آب بقا خواهم رفت

 

با اذن علی که اولین خورشید است

از شهر نجف به کربلا خواهم رفت

 

هیئت و روضه زیارتگه رندان بلاست

هر چه خوبی است تو داری و به آن محتاجم

آنچه داری ز معارف به همان محتاجم

 

تو اباصالحی و من پسر این پدرم

عمل صالحم افزون، که بدان محتاجم

آهن ربای شش گوشه

دلم به خاطر زوّار ساده راه افتاد

برای اینکه شود استفاده راه افتاد

 

رسید با گذر دیگری به مرز خودش

اجازه داده، اجازه نداده راه افتاد

دیار شیدایی

کنون که بال زدم در دیار شیدایی

مسلم است برایم تو نیز اینجایی

 

چه کربلاست که وقتی خداست زائر آن

تو در معیت اجداد خویش می‌آیی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×