دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد

وقتی به جان شاخۀ طوبی خزان افتاد

اشک خدا باران شد و از آسمان افتاد

 

خون دلت ریشه دوانده بین خاک طوس

خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد

 

سرمایۀ محبت

ماییم و انس و الفت تو یا اباالجواد

در جان ماست محنت تو یا اباالجواد

 

با اذن فاطمه به دل ما رسیده است

سرمایۀ محبت تو یا اباالجواد

 

پادشاه سخا

 پادشاه سخا، امام رضا

اول و انتها، امام رضا

 

دوره گردم که ذکر روز و شبم

یاحسن بوده، یا امام رضا

 

اصلاًً بهشت یعنی در این حرم نشستن

در این حریم ذکرم، یارب و یا کریم است

 دستم اگرچه خالیست، خرجیم با کریم است

 

کم می‌شود مگر از این سفره هر چه بردند؟

 وقتی طرف حساب شاه و گدا، کریم است

 

بوی جنت

در حریم نور جای مشعل و فانوس نیست

هیچ کس از لطفتان در این حرم مأیوس نیست

 

شکر حق با شیر مادر مهرتان در دل نشست

واقعا بیچاره هرکس با شما مأنوس نیست

 

گریان شدن برای حسین است آبرو

تسلیمم ‌ای کریم، که زندانی‌ام کنید

فکری برای بی سر و سامانی‌ام کنید

 

بخشش بس است، عمر من بی نوا گذشت

من را مؤاخذه به هوسرانی‌ام کنید

 

قطره و دریا

کار‌ من و ضریح تو بالا گرفته است

قلبم میان پنجره‌اش جا گرفته است

 

اذعان کنند در حرمت کل زائران

هرکس که قطره خواسته، دریا گرفته است

 

خیر علی الدوام

به نام قبلۀ ایرانیان، به نام حرم

به نام خادم و جاروکش و غلام حرم

 

به نام پنجره فولاد و لطف بسیارش

به نام این همه خیر علی الدوام حرم

 

سفر تا کربلا

گاه هرجا می‌گذاری پای، درها بسته است

پافشاری می‌کنی پشت در، اما بسته است

 

خانه‌ای را می‌شناسم من که خیلی حرف‌ها

دیگران درباره‌اش گفتند، الا بسته است

 

 

سورۀ انسان

دل را مقیم درگه جانان نوشته‌اند

ما را غلام حضرت سلطان نوشته‌اند

 

آتش ز سوز سینۀ ما آفریده شد

چون عشق تو به سینۀ سوزان نوشته‌اند

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×