دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شیرزن

 

«امّ‌کلثوم»! علی را دختر!

زهره را انجمن­ آرا اختر

 

میوه‌ی قلب رسول الله است

چه کس از مرتبه‌اش، آگاه است؟

 

همدم رباب

 

نام بلند خویش به دنیا گذاشتی

با داغ خود غمی روی دل­ها گذاشتی

 

بعد از حسین، قلب پریشان خویش را

در کربلای خون خدا جا گذاشتی

 

شاهد عاشورایی

 

باید از جلوه‌ی او عرش منوّر باشد

هر کسی مثل شما، دختر کوثر باشد

 

بی‌گمان این دل شیری که تو داری، بانو!

می‌تواند فقط از جانب حیدر باشد

سرخی محزون

 

گرفت دست تو را جدّ تو، پیمبر تو

که نور بودی و او سایه داشت بر سر تو

 

گرفت دست تو را، راه برد آهسته

که شیر حق پدرت بود و یاس، مادر تو

 

ردیف عشق

 

در دفتر عشق، حرف منظوم شدم

تا آینه‌دار پنج معصوم شدم

 

هرکس به ردیف عشق نامی را خواند

من خادم بیت «امّ کلثوم» شدم

قدر معلوم

هر چند در این زمانه، مظلوم بُوَد

قدرش بر اهل بیت، معلوم بُوَد

 

او اخت مصائب است در این عالم

مشهور اگر به امّ «کلثوم» بُوَد

 

حقیقت پاک

ای شاخۀ نخلِ نورِ معصوم!

ای آیت پاک! «امّ‌کلثوم»!

 

مثل پدر خودت، غریبی

چون مادر خود، شهید مظلوم

 

 

مونس زینب، امتداد حسین

از گُل یاس یاد باید کرد

یاد کوثر زیاد باید کرد

 

یاد کن اَختران مولا را

روضۀ دختران زهرا را

مانند زینب جای جایش خطبه خواندی

وقتی که عالم با وجودت آبرو داشت

باید برای بردن نامت وضو داشت

 

بیت علی یک عمر با تو رنگ و بو داشت

زهرا دمادم دیدنت را آرزو داشت

فاتح شام و کوفه کلثوم است

خواهر مجتبی چه مظلوم است

غربتش از عزاش معلوم است

روضه‌خوان امام معصوم است

فاتح شام و کوفه کلثوم است

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×