دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ای کاش...

فغان می‌زد که یا رب خاک این صحرا نبود ای کاش

و آغوشش به روی کاروان‌ها وا نبود ای کاش

 

زمین کربلا برخاست بر پا، نیزه‌ها را دید

و با خود گفت امروزِ مرا فردا نبود ای کاش

 

یقین تکلیف طفلان، با عطش این گونه روشن بود

فراتی هست اینجا پیش رو، اما نبود ای کاش

باور نمی‌کند که علی را زمین زدند

وقتی خبر رسید که مسجد سری شکست

در گوشه‌ای ز خانه قد دختری شکست

 

باور نمی‌کند که علی را زمین زدند

آن حیدری که با نگهش خیبری شکست

خدیجه روضه بخوان

گذشته از همه و پشت شوهرش مانده

چه مادرانه به پای پیمبرش مانده

 

درست! سورۀ نسل خدیجه کوته بود

ولی ادامۀ آیات کوثرش مانده

 

نه، داستان خدیجه ادامه خواهد داشت

هنوز سوختن خانه و درش مانده

به مناسبت نیمۀ شعبان
عشق حسین بن علی می‌آید از راه

ما بنده‌ایم و اختیار از خود نداریم

جز آنکه سر بر خاک پای تو گذاریم

 

ما را گدای کوی دلبر خلق کردند

ما با گدای تو شدن سرمایه داریم

پنجۀ خدا

زحمت مکش که خاک کنی بر سر این‌چنین

با بازوی بریده مزن پرپر اینچنین

 

با تیغ نه، تو را به امان‌نامه کشته‌اند

آری که می‌برند به کاغذ سر اینچنین

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×