دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دلت رفت کربلا

هر جا کلاس درس شما برگزار شد

با شور و شوق روح الامین رهسپار شد

 

هر حرف غیر حرف شما فانی است، شکر

حرف شماست بین کتب ماندگار شد

داغ اسارت

پا به پای پدر سفر کردم

در میان خرابه سر کردم

 

پدرم بینِ ریسمان بود و

با رقیه پدر پدر کردم

 

خاطرات تلخ شام

در دو روز زندگی غربت فراوان دیده‌ام

بارها از پیکر خود، رفتن جان دیده‌ام

 

از غروب روز عاشورای سال شصت و یک

بر دل زهرایی‌ام زخمی نمایان دیده‌ام

آتش

نینوا را سوزاند

ناله‌ام عاقبت این بیتِ عزا را سوزاند

به عبا پیچیدم

می‌کشم آه، همین آه عبا را سوزاند

قرآن روی نیزه

منم که عالم هستی گدای کوی من است

منم که کعبه دمادم به طوف روی من است

منم که کوثر و زمزم نمی ز جوی من است

منم که باغ جنان مست عطر و بوی من است

 

سرود مستی

از عرش حدیث حق پرستی خواندند

یک صفحه ز دیباچۀ هستی خواندند

 

وقتی که شکفت امام باقر چون گل

در باغ جنان سرود مستی خواندند

نگین

بر چمبر علم و دین نگین بخشیدند

خورشید منوری به دین بخشیدند

 

یک دستۀ گل ز گلشن سبز بهشت

امشب به امام ساجدین بخشیدند

 

زبان حال امام باقر (ع)
من از غروب دهم زخم بر جگر دارم

دلی شکسته و چشمی ز گریه، تر دارم

گشوده‌ام پر اگر نیت سفر دارم

 

اگرچه ماه محرم خزان شدم اما

همیشه چند دهه روضه در صفر دارم

اصل پنجم ایمان

ساحل خیالت را پرسه می‌زند قویی

مانده مات دریاچه، ماه یا پری خویی؟

 

ای عصاره باران، اصل پنجم ایمان

قبله هر طرف باشد مثل کعبه آن سویی

 

جبرئیل و میکائیل مژده بر رجب دادند

در تگرگ و یخبندان با بهار می‌رویی

به یاد کرب وبلا و غروب عاشورا

حریم سینۀ من در شراره افتاده

در انعکاس نگاهم ستاره افتاده

 

زحجله‌گاه لبم خون تازه می‌ریزد

دگر نفس زدنم در شماره افتاده

 

شکست حجمۀ بغض گلو گرفتۀ من

به یاد خاطره‌هایی دوباره افتاده

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×