دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ماهی سرخ کوچک

بر حنجرت سر نیزه تا بالا و پایین می‌رود

انگار امواج صدا بالا و پایین می‌رود

 

ماهی سرخ کوچکی با رقص تیر حرمله

در تُنگ دست ربنا بالا و پایین می‌رود

سفر بسیار باید کرد تا پخته شود خامی

در این چله نشینی‌ها چهل منزل خطر دیدم تو ذکری دادی و من هم چهل منزل اثر دیدم

 

و من با چشم کم سویم به سوی تو نظر کردم چهل منزل کنار خود تو را دیدم اگر دیدم

زبان حال حضرت زینب (س)
داغ عطش

بانگ ترتیلی که روی نیزه‌ها پیچیده است بند بند مصحفی در بوریا پیچیده است از حرم داغ عطش چون خیمۀ ابری کبود دود آه تشنگان را تا کجا پیچیده است؟  

طشت و تیغ و خون شهید

در زیر آفتاب مبر آن جمال را

با کس معامله منما آن جلال را

 

گفتی که هست، آمدم و آب هم نبود

از اصغرت بترس و بکش احتمال را

عید قربان، عمه جان کی بود؟

هرچه می‌بینم خطای دید باشد کاشکی

روبه رویم روی نی خورشید باشد کاشکی

 

عید قربان، عمه جان کی بود؟ این دریای خون

بابت رسم و رسوم عید باشد کاشکی

 

نی‌نامۀ غریبی صحرای نینوا

قصه از ابتدای مدینه شروع شد

در بین کوچه‌های مدینه شروع شد

 

داغی دوباره بر جگر درد و غم زدند

آری دوباره حادثه‌ای را رقم زدند

 

غربت که در حوالی یثرب مقیم بود

این بار نیز قسمت مردی کریم بود

 

لالۀ پرپر

در چشم باد، لاله گل ِ پرپرش خوش است خورشید روز واقعه خاکسترش خوش است از باغ‌ها شنیده‌ام این را که عطرِ یاس گاهی نه پشتِ پنجره، لای درَش خوش است  

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×