دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
به‌ جای نخل از این بیشه بال می‌روید

به جای دست تو از شانه بال می‌روید

به یاد تو غزلی در خیال می‌روید

 

از آن دمی که فتاده است دست تو در خاک

به‌ جای نخل از این بیشه بال می‌روید

 

به کودک ششماهۀ امام حسین (ع)
مُهر عاشورا

هوای العطش نای گلِ اناری شد

ترانه خشک شد و آب، زخمِ کاری شد

 

ضریح زخم بلندش در آن تبسم سرخ

هوای بالِ هزار آسمان، قناری شد

بر سر نیزه باش همسفرم

دست‌های توتکیه گاهم بود، دستت افتاد و پشت من خم شد سایه‌ات ازسر حسینت آه، سایه‌ات از سر حرم کم شد کهنه سرباز سرفراز حسین، تا که دیدم سرت شکسته شده باز محراب مسجد کوفه، پیش چشمان من مجسم شد

با سپاس از استاد فرشچیان
عصر عاشورا

قتلگاهى است پر از داغ، نظرها نگران ظهرِ مجروح از این داغ مهیّا، نگران عطش، آویخته از ابر شناور در کوه در پىِ رفتن هفتاد و دو دریا، نگران

عاشورا در میدان (۲)

آه ای فرات،

چگونه چون گردباد

بر خود نمی پیچی از درد

وقتی این گونه

شمشیر، در بازوان تو می نهند؟

عاشورا در میدان (۱)

تشنه‌تر از فرات‌ آبی‌ نیست‌  و روشن‌تر از خون،  آفتابی‌ 

کوتاه سروده
باید همه قدر عشق را بشناسند

تا علقمه‌ها، سیب و فدک‌ها، یاسند

باید همه قدر عشق را بشناسند

 

امواج فراتند به سر می‌کوبند

یا سینه زنان هیأت عباسند؟

تشنۀ عشق‌ بود رود فرات‌

دشت‌ در التهاب‌ می‌جوشید آهن‌ و آفتاب‌ می‌جوشید

بود هفتاد تیغ‌، شعله‌ به‌ کف‌ سی‌هزار اضطراب‌ می‌جوشید

کوتاه سروده
به یاد دست‌های با وفایت

فرات از کام خشک­ت شرمناک است

ز  داغت آتشی در جان خاک است

 

به یاد دست‌های با وفایت

گریبان دوبیتی چاک چاک است

ای مبتدا بهِ همۀ خیرها حسین!

کشتی شکست خوردۀ موج فرات‌ها!

ارکان آسمان به تو دارد ثبات‌ها

 

ای مبتدا بهِ همۀ خیرها حسین!

ای منتهی الیهِ تمام نجات‌ها

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×