دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بابا بگو...

از تو سر و ز مادر من سینه‌ای شکست

تا صبح حشر بر سر و بر سینه می‌‌‌زنم

جدم که نیست در بر تو، مادرم که نیست

دارم به جای چند نفر سینه می‌‌‌زنم

 

گویا جواب کرده طبیبت حسین را

بابا بمان که هستی زینب فدای تو

گویا نوشته‌اند شهادت برای تو

 

مانند روز آخر زهرا شدی پدر

قالب تهی مکن که نبینم عزای تو

 

حیدر بی مثال عاشورا

چشم‌های به رنگ خونت را

بر پرستار خود کمی وا کن

دل من شور می‌‌‌زند بابا

گریه‌های مرا تماشا کن

 

جمال مرتضی

از روزن صبح تا تو را دیدم

گفتم به خودم تو را چرا دیدم

 

راضی نشدم که جز تو را بینم

حق را به جمال مرتضی دیدم

 

برات کربلا

به ظالم خم نخواهد گشت قطعا قد و بالایش

کسی که روز و شب با یاعلی برخیزد ازجایش

 

اگر که ذوالفقارش سر برون آرد به قهر خود

منافق را به آنی می‌کند از جمع منهایش

 

 

شعر ناصرخسرو در مدح امام علی (ع)

بهار دل دوستدار علی

همیشه  پر است از نگار علی

 

دلم زو نگار است و علم اسپرم

چنین واجب آید بهار علی

 

بچن هین گل، ای شیعت و خسته کن

دل ناصبی را به خار علی

امیدِ دیدن زهرا جوانه زد در من

عجیب خسته ز غم‌های بی شمار شدم

عجیب، سیر از این خاک و این دیار شدم

 

همیشه منتظر این دقیقه‌ها بودم

که تیغ، بر سر من خورد و رستگار شدم

 

تسبیح خون

امشب دلم گرفته ز دنیای بی‌وفا

گریَمْ درون چاه شب از غیبت شما

 

بس برگ‌های زرد که در کوچه‌های درد

از شاخه‌ها چکید و فرو مُرد، بی‌صدا

خلیفۀ شبگرد

مرغی اسیر در قفس درد، دیده‌ای

یا در بهار، شاخ گل زرد، دیده‌ای

 

خرما به دوش نخل مروّت به کوچه‌ها

هر نیمه شب، خلیفۀ شبگرد دیده‌ای

رسم پرستویی

شنیده‌ست از نجف گویا شمیم عطر دلجویی

که از مشهد بدان سو راه کج کرده است آهویی

 

نه ضرب‌آهنگ دل‌ها را فقط آن صبح خون کردی

که هر سو لاله‌ای دل خون، سری دارد به زانویی

 

دهان‌ها می‌شود شیرین ز فیض نامتان، آری

شنیدم یا علی می‌گفت زنبوری به کندویی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×