دسترسی سریع به موضوعات اشعار
مرا طلای گنبد تو بیقرار میکند
بلیت ماندن است مانده روی دستهای من
در این همه مسافر حرم نبود جای من؟
رفیق عازم سفر، فقط «سلام» را ببر
سفارش مریض حضرت امام را ببر
خوابی پریده از سر ساعتها
امروز فصل گم شدۀ تاریخ، خواب است در تمامی ساعتها
اکنون شرارههای حقیقت را، پوشانده است پردۀ عادتها
وقتی تو خون پاک خدا هستی، وقتی تو سیّدالشهدا هستی
وصف تمام آنچه که باید را، مقدور نیست حد بلاغتها
خاک بهشت
این خاک بهشت است که قیمت شدنی نیست
ریگ ملکوت است، عقیق یمنی نیست
افتاده ابوالفضل ابوالفضل در این دشت
دیگر علم هیچ یک انداختنی نیست
جواب رد
جواب رد دادی خاندان مادریات را
که آشکار کنی غیرت برادریات را
عمو تو باشی و اهل حرم جواب نگیرند؟
فرات منتظر است اقتدار حیدریات را
کسی ندید که یک لحظه هم بروز ندادی
در آن شکوه عقابی دل کبوتریات را