دسترسی سریع به موضوعات اشعار
وصل جانان
به عزم کربلا عشّاق، بربستند محملها
«که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها»[i]
قرار جان لیلا، جای در محمل گرفت امّا
«ز تاب جعد مشکینش، چه خون افتاد در دلها!»
به مناسبت روز حافظ
ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه!
«علم عشق تو بر بام سماوات بریم»
دست در دست برآریم و به میقات بریم
«در ازل پرتو حسنت به تجلی دم زد»
گام در گام تو حق چشمهای از زمزم زد
عشق پیدا شد...
شصت و یک سال پس از رویش باغی زیبا
خبر آمد که غریب است چراغی زیبا
در حرم هر چه که از صبر زنان کم میشد
از فراوانی گلهای جهان کم می شد
به مناسبت روز حافظ
خیمۀ ماتم
چه دشوار است پیمودن، به هجران تو، منزلها
به یادت آنچنان گریم، که ماند ناقه در گلها
ز خون دل کنم رنگین، به راه عشق، محملها
ز داغت ای گل عطشان! شرار افتاده در دلها
"الا یا ایها الساقی! أدر کأسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها"