به عزم کربلا عشّاق، بر‌بستند محمل‌ها
«که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها»[i]
قرار جان لیلا، جای در محمل گرفت امّا
«ز تاب جعد مشکینش، چه خون افتاد در دل‌ها!»
«علم عشق تو بر بام سماوات بریم»
دست در دست برآریم و به میقات بریم
«در ازل پرتو حسنت به تجلی دم زد»
گام در گام تو حق چشمه‌ای از زمزم زد
شصت و یک سال پس از رویش باغی زیبا
خبر آمد که غریب است چراغی زیبا
در حرم هر چه که از صبر زنان کم می‌شد
از فراوانی گل‌های جهان کم می شد
چه دشوار است پیمودن، به هجران تو، منزل‌ها
به یادت آنچنان گریم، که ماند ناقه در گل‌ها
ز خون دل کنم رنگین، به راه عشق، محمل‌ها
ز داغت ای گل عطشان! شرار افتاده در دل‌ها
"الا یا ایها الساقی! أدر کأسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها"
پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.
×
