- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۸/۰۱
- بازدید: ۱۳۱۵
- شماره مطلب: ۹۰۱۲
-
چاپ
مادری آتش گرفت و دختری آتش گرفت
روز اول بسته کار عاشقی را با خدا
آنکه پای نخلهای کوفه رفته تا خدا
هر اولوالعزمی که میگویند خاطر خواه اوست
عهد بسته پای عشقش با پیمبرها خدا
همنشین یونس و همراه موسی بین طور
کشتی نوح نبی را بوده حیدر ناخدا
نامۀ خلق جهان را میزند امضا، علی
نامۀ اهل نجف را میزند امضا خدا
یا کریم و یا کریم یا کریم و یاعلی
یاعلی و یاعلی و یاعلی و یا خدا
مستطیعم! میشوم حاجی شبهای نجف
آبروی ما عجمهایند، عربهای نجف
اژدها رام است، تا او میشود منبر نشین
مسجد کوفه رکاب و منبر مولا نگین
میرسد تا پیچش عمامۀ او آسمان
میرسد هر لحظه با منت به پابوسش زمین
پای او از پایههای محکم عرش خداست
دست او در آستین، دست خدا در آستین
گرد و خاک مانده بر روی عبای او طلا
نوکران جیرهخوار محضرش، آقاترین
حبه جنه، قسیم نار و الجنه علی
محور و میزان محشر مالک فی یوم دین
مادرم از کودکی داده به من یک یادگار
لافتی الا علی، لاسیف الا ذوالفقار
قل هوالله احد، همچون خدا یکتا علی است
فوق ایدیهم کلام حق، هی العلیا علی است
لکنت جبرییل درمانش فقط در پیش اوست
حضرت استاد بین عالم بالا، علی است
حجت الله دل صدیق اکبر فاطمه است
حجت الله دل صدیقۀ کبری علی است
برکت خرمای میثم روزی اشک کمیل
شاه قنبر، نور فضه، عزت اسما علی است
هرچه گفت احمد ز پشت پرده، حیدر حرف زد
بر پیمبر فاش شد آن سوی او ادنا، علی است
میرود سمت خطر، با مرگ بازی میکند
حرکت نعلین او تقدیرسازی میکند
بند انگشتش به موجودات نعمت میدهد
وصلۀ دشداشهاش بر خاک زینت میدهد
نان خشک سفرۀ او را ملایک میبرند
سفر دار آسمان بوی قناعت میدهد
روزبه را میکشد این سمت و سلمان میکند
قنبر آواره را یک روزه عزت میدهد
این چه ایثاری است که در لحظههای سخت جنگ
ناگهان بر دشمنش شمشیر امانت میدهد
ضربه زد، تسبیح جن و انس را پایین کشید
ذوالفقارش بر عبادت نیز قیمت میدهد
منبر مسجد نمکگیر زبانش میشود
زینبش هم وارث فن بیانش میشود
از غدیر آغاز شد بغضی که شر اکبر است
هر مصیبت شد به پا، تنها ز بغض حیدر است
جلوهای در راهبندان مسیر فاطمه
جلوهای در ازدحام قاتلین، پشت در است
هیچکس اصلا نگفت این خانه را آتش نزن
نانجیب این زن که افتاده به صورت، مادر است
مادری آتش گرفت و دختری آتش گرفت
آتش چادر، مسیرش خیمهها و معجر است
خواهری پایین نی مانده، برادر روی نی
یک نفر سردرد دارد، یک نفر هم بی سر است
روضۀ ماه محرم از غدیر آغاز شد
کشتن آقای ما هم از غدیر آغاز شد
-
حیف عباس، که توصیف به ظاهر بشود
محضر آب، دم از پاکی دریا نزنید
محضر خاک، دم از وسعت صحرا نزنید
تا زمانی که ندادید ضرر پای نگار
لاف بیهودۀ عاشق شدن اینجا نزنید
-
سزاوار گل، خندۀ خار نیست
سر خاک تو بی خبر آمدم
عزادارم و خون جگر آمدم
درست است بی بال و پر آمدم
به شوق تو اما، به سر آمدم
-
مصیبت نامه
ای سربلندی پیمبرها سر تو
تابیده مثل ماه بر دنیا، سر تو
رفتم تمام شهرها را با سر تو
دیدی رسیدم آخرش بالا سر تو
-
بر پای سفرۀ تو نشستیم یا حسن
پا از گلیم بیشتر انداخته گدا
وقتی به خاک پات، سر انداخته گدا
اطراف صحن بال و پر انداخته گدا
گر سوی گنبدت نظر انداخته گدا
مادری آتش گرفت و دختری آتش گرفت
روز اول بسته کار عاشقی را با خدا
آنکه پای نخلهای کوفه رفته تا خدا
هر اولوالعزمی که میگویند خاطر خواه اوست
عهد بسته پای عشقش با پیمبرها خدا
همنشین یونس و همراه موسی بین طور
کشتی نوح نبی را بوده حیدر ناخدا
نامۀ خلق جهان را میزند امضا، علی
نامۀ اهل نجف را میزند امضا خدا
یا کریم و یا کریم یا کریم و یاعلی
یاعلی و یاعلی و یاعلی و یا خدا
مستطیعم! میشوم حاجی شبهای نجف
آبروی ما عجمهایند، عربهای نجف
اژدها رام است، تا او میشود منبر نشین
مسجد کوفه رکاب و منبر مولا نگین
میرسد تا پیچش عمامۀ او آسمان
میرسد هر لحظه با منت به پابوسش زمین
پای او از پایههای محکم عرش خداست
دست او در آستین، دست خدا در آستین
گرد و خاک مانده بر روی عبای او طلا
نوکران جیرهخوار محضرش، آقاترین
حبه جنه، قسیم نار و الجنه علی
محور و میزان محشر مالک فی یوم دین
مادرم از کودکی داده به من یک یادگار
لافتی الا علی، لاسیف الا ذوالفقار
قل هوالله احد، همچون خدا یکتا علی است
فوق ایدیهم کلام حق، هی العلیا علی است
لکنت جبرییل درمانش فقط در پیش اوست
حضرت استاد بین عالم بالا، علی است
حجت الله دل صدیق اکبر فاطمه است
حجت الله دل صدیقۀ کبری علی است
برکت خرمای میثم روزی اشک کمیل
شاه قنبر، نور فضه، عزت اسما علی است
هرچه گفت احمد ز پشت پرده، حیدر حرف زد
بر پیمبر فاش شد آن سوی او ادنا، علی است
میرود سمت خطر، با مرگ بازی میکند
حرکت نعلین او تقدیرسازی میکند
بند انگشتش به موجودات نعمت میدهد
وصلۀ دشداشهاش بر خاک زینت میدهد
نان خشک سفرۀ او را ملایک میبرند
سفر دار آسمان بوی قناعت میدهد
روزبه را میکشد این سمت و سلمان میکند
قنبر آواره را یک روزه عزت میدهد
این چه ایثاری است که در لحظههای سخت جنگ
ناگهان بر دشمنش شمشیر امانت میدهد
ضربه زد، تسبیح جن و انس را پایین کشید
ذوالفقارش بر عبادت نیز قیمت میدهد
منبر مسجد نمکگیر زبانش میشود
زینبش هم وارث فن بیانش میشود
از غدیر آغاز شد بغضی که شر اکبر است
هر مصیبت شد به پا، تنها ز بغض حیدر است
جلوهای در راهبندان مسیر فاطمه
جلوهای در ازدحام قاتلین، پشت در است
هیچکس اصلا نگفت این خانه را آتش نزن
نانجیب این زن که افتاده به صورت، مادر است
مادری آتش گرفت و دختری آتش گرفت
آتش چادر، مسیرش خیمهها و معجر است
خواهری پایین نی مانده، برادر روی نی
یک نفر سردرد دارد، یک نفر هم بی سر است
روضۀ ماه محرم از غدیر آغاز شد
کشتن آقای ما هم از غدیر آغاز شد