مشخصات شعر

گریه را بر قد تو می‌کنم ای یار عزیز

عاشقان جمع که باشند خدا می‌آید

جان من هیچ مگویید صدا می‌آید

 

ما که از خویش برفتیم ز بس مست شدیم

یار را زود بگویید کجا می‌آید

 

حیف از این زخم که درمان بپذیرد ز طبیب

می‌گریزیم زجایی که دوا می‌آید

 

دارم از زخم گلستان شلوغی که مپرس

بر جگر تیغ تو هر لحظه جدا می‌آید

 

مگر از چاک گریبان تو محشر زده است

که از این معرکه بوی شهدا می‌آید

 

کیست معمار دو چشمت که ببوسم دستش

مگر این نیست که بیت از شعرا می‌آید؟

 

عاشق از خویش چه دارد، ببرد یا نبرد؟

این‌قدر هست که تا کرببلا می‌آید

 

گریه را بر قد تو می‌کنم ای یار عزیز

این قبایی است که تنها به شما می‌آید

گریه را بر قد تو می‌کنم ای یار عزیز

عاشقان جمع که باشند خدا می‌آید

جان من هیچ مگویید صدا می‌آید

 

ما که از خویش برفتیم ز بس مست شدیم

یار را زود بگویید کجا می‌آید

 

حیف از این زخم که درمان بپذیرد ز طبیب

می‌گریزیم زجایی که دوا می‌آید

 

دارم از زخم گلستان شلوغی که مپرس

بر جگر تیغ تو هر لحظه جدا می‌آید

 

مگر از چاک گریبان تو محشر زده است

که از این معرکه بوی شهدا می‌آید

 

کیست معمار دو چشمت که ببوسم دستش

مگر این نیست که بیت از شعرا می‌آید؟

 

عاشق از خویش چه دارد، ببرد یا نبرد؟

این‌قدر هست که تا کرببلا می‌آید

 

گریه را بر قد تو می‌کنم ای یار عزیز

این قبایی است که تنها به شما می‌آید

۱ نظر
 
  • سمانه ۱۳۹۵/۰۱/۲۱

    در بیت " ما که از خویش برفتیم ز بس مست شدیم یار را زود بگویید کجا می‌آید " ، اگر به جای کجا ، قید زمانی به کار می رفت بهتر بود .

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×