مشخصات شعر

حتماً عمو برای تو آبی می‌آورد

مشغول کار هستی و در زیر آفتاب
حس می‌کنی که بین تنوری، پُر التهاب

 

هم تشنه‌ای و هم رمضان، نه محرّم است
کافی است اینکه روزه بگیری بدون آب

 

تو روزه‌ای و کودک تو تشنه مانده است
بی اختیار روضۀ تو می‌شود رباب

 

در زیر آفتابی و هی چنگ می‌زنی
بر انعکاس تشنۀ صحرایی از سراب

 

چشمت سیاه می‌رود و باز می‌شود
این روضه پیش چشم تو قدر یکی دو باب

 

در خیمه‌ای و دست تو گهوارۀ علی است
‌ای کودکم! عزیز دلم! ناز من! بخواب

 

حتماً عمو برای تو آبی می‌آورد
با گریه‌هات مادر خود را نده عذاب

 

از هوش می‌روی، دو سه ساعت گذشته است
پا می‌شوی، سؤال تو مانده است بی جواب

 

آخر گناه کودک شش ماهه‌ات چه بود؟
افطار آمده است و نگاهت به ظرف آب

حتماً عمو برای تو آبی می‌آورد

مشغول کار هستی و در زیر آفتاب
حس می‌کنی که بین تنوری، پُر التهاب

 

هم تشنه‌ای و هم رمضان، نه محرّم است
کافی است اینکه روزه بگیری بدون آب

 

تو روزه‌ای و کودک تو تشنه مانده است
بی اختیار روضۀ تو می‌شود رباب

 

در زیر آفتابی و هی چنگ می‌زنی
بر انعکاس تشنۀ صحرایی از سراب

 

چشمت سیاه می‌رود و باز می‌شود
این روضه پیش چشم تو قدر یکی دو باب

 

در خیمه‌ای و دست تو گهوارۀ علی است
‌ای کودکم! عزیز دلم! ناز من! بخواب

 

حتماً عمو برای تو آبی می‌آورد
با گریه‌هات مادر خود را نده عذاب

 

از هوش می‌روی، دو سه ساعت گذشته است
پا می‌شوی، سؤال تو مانده است بی جواب

 

آخر گناه کودک شش ماهه‌ات چه بود؟
افطار آمده است و نگاهت به ظرف آب

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×