مشخصات شعر

مقتل انگار پر از غوغا شد

کار را یکسره کرد و پا شد

دور شد از همگان، تنها شد

مقتل انگار پر از غوغا شد

سر پیراهن او دعوا شد

 

روح از حنجر او زد بیرون

شمر از قتلگه آمد بیرون

 

تا جدا شد سر شاه از بدنش

شمر ماند و دل غرق محنش

یادش آمد بدن بى کفنش

لرزه افتاد بر اعضاى تنش

 

بیشتر شد غم و دردش، هردم

با خودش گفت چه کارى کردم

 

سنگ با پیکر مولا ضد بود

نیزه در کار خودش وارد بود

سر او دست دو تا فاسد بود

خواهرش هم روى تل شاهد بود

 

کفن مادرى‌اش را بردند

آه، انگشترى‌اش را بردند

 

شمر هرچند که نادم شده بود

تازه آغاز مراسم شده بود

خیمه خالى ز محارم شده بود

وقت تقسیم غنائم شده بود

 

حرمله سهم خودش را برداشت

خیمه هم بوی علی اصغر داشت

 

بینشان چهرۀ نامى بسیار

عالم فقه و کلامى بسیار

زن یکى بود و حرامى بسیار

پیش رو مردم شامى بسیار

 

کمر واژه از این غم خم شد

صحبت از زینب و نامحرم شد

 

مقتل انگار پر از غوغا شد

کار را یکسره کرد و پا شد

دور شد از همگان، تنها شد

مقتل انگار پر از غوغا شد

سر پیراهن او دعوا شد

 

روح از حنجر او زد بیرون

شمر از قتلگه آمد بیرون

 

تا جدا شد سر شاه از بدنش

شمر ماند و دل غرق محنش

یادش آمد بدن بى کفنش

لرزه افتاد بر اعضاى تنش

 

بیشتر شد غم و دردش، هردم

با خودش گفت چه کارى کردم

 

سنگ با پیکر مولا ضد بود

نیزه در کار خودش وارد بود

سر او دست دو تا فاسد بود

خواهرش هم روى تل شاهد بود

 

کفن مادرى‌اش را بردند

آه، انگشترى‌اش را بردند

 

شمر هرچند که نادم شده بود

تازه آغاز مراسم شده بود

خیمه خالى ز محارم شده بود

وقت تقسیم غنائم شده بود

 

حرمله سهم خودش را برداشت

خیمه هم بوی علی اصغر داشت

 

بینشان چهرۀ نامى بسیار

عالم فقه و کلامى بسیار

زن یکى بود و حرامى بسیار

پیش رو مردم شامى بسیار

 

کمر واژه از این غم خم شد

صحبت از زینب و نامحرم شد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×