مشخصات شعر

قصۀ سربسته

 

قصّۀ سربستۀ جسم تو آخر باز شد
قدر قرآن نبی آیات کوثر باز شد

چشم من تار است یا اربا اربا گشته‌ای؟
یا که بر جانت زبان تیز خنجر باز شد؟

بس‌که بر فرق تو آمد ضربه‌های بیشمار
عاقبت عمّامۀ پیغمبر از سر باز شد

از تضاد دشمنانت از تناقض پُر شدی
عاقبت راز تو جمع اى مکسر باز شد

هرچه کمتر شد توانت، تشنگی شد بیشتر
هرچه دردت بیشتر شد، چشم کمتر باز شد

مختصر شد هرچه سرو قامت عباس من
روضۀ جسمت علی جان! صدبرابر باز شد

تو علی هستی ولی راهت به خیمه بسته شد
گرچه در با یک اشاره روز خیبر باز شد

پهلویت را میخ نه! نیزه پریشان کرده است
چشم و گوش دشمنت با دیدن در باز شد

هرکه می‌آمد اذان را واژه‌واژه می‌ربود
رشتۀ تسبیح تو، اللّه اکبر، باز شد

در تمام کربلا هستی به ما خرده مگیر
گر که یک مقدار روضه روی منبر باز شد

 

قصۀ سربسته

 

قصّۀ سربستۀ جسم تو آخر باز شد
قدر قرآن نبی آیات کوثر باز شد

چشم من تار است یا اربا اربا گشته‌ای؟
یا که بر جانت زبان تیز خنجر باز شد؟

بس‌که بر فرق تو آمد ضربه‌های بیشمار
عاقبت عمّامۀ پیغمبر از سر باز شد

از تضاد دشمنانت از تناقض پُر شدی
عاقبت راز تو جمع اى مکسر باز شد

هرچه کمتر شد توانت، تشنگی شد بیشتر
هرچه دردت بیشتر شد، چشم کمتر باز شد

مختصر شد هرچه سرو قامت عباس من
روضۀ جسمت علی جان! صدبرابر باز شد

تو علی هستی ولی راهت به خیمه بسته شد
گرچه در با یک اشاره روز خیبر باز شد

پهلویت را میخ نه! نیزه پریشان کرده است
چشم و گوش دشمنت با دیدن در باز شد

هرکه می‌آمد اذان را واژه‌واژه می‌ربود
رشتۀ تسبیح تو، اللّه اکبر، باز شد

در تمام کربلا هستی به ما خرده مگیر
گر که یک مقدار روضه روی منبر باز شد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×