- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۱/۰۱
- بازدید: ۴۸۰
- شماره مطلب: ۶۰۸۵
-
چاپ
امیدِ دیدن زهرا جوانه زد در من
عجیب خسته ز غمهای بی شمار شدم
عجیب، سیر از این خاک و این دیار شدم
همیشه منتظر این دقیقهها بودم
که تیغ، بر سر من خورد و رستگار شدم
ز خونِ سر که به نعلین میچکد پیداست
که من مسافرِ سمتِ دیارِ یار شدم
عجیب منتظرم میل فاطمه دارم
عجیب دل زده از دست روزگار شدم
سرم به حال دلم خون ز دیده میبارد
برای فاطمهام سخت بی قرار شدم
امیدِ دیدن زهرا جوانه زد در من
اگر چه رنگ خزانم، پُر از بهار شدم
تمام غصۀ من زینب است و قصۀ او
به یاد معجر زینب به غم دچار شدم
امان ز مردم کوفه من از همین حالا
برای کوفۀ زینب جریحهدار شدم
سرِ شکافتهام را زِ یاد بردهام و
به یاد کوچه و بازار سوگوار شدم
-
حق نمک
چه ظلم بود که در حق تو روا کردند؟
ببین که حق نمک را چطور ادا کردند
به دست همسر تو زهر را به تو دادند
چنان امام حسن، بر تو هم جفا کردند
-
شاه وفا
عمری گدای صاحب این خانه ماندیم
خود را درون مجلس روضه رساندیم
پا را میان این مجالس باز کردیم
دل را به پای روضه و منبر نشاندیم
-
تو کشتۀ مصائب کرببلا شدی
نقل چهار سالگیات، نقل کربلاست
این جمله خود به خود به خدا ختم روضههاست
ای که امام پنجم مظلوم شیعهای
ذکر توسل به تو، مشکل گشای ماست
-
روضۀ دمادم
با روضۀ دمادم تو گریه میکنم
ای با مرام! با دم تو گریه میکنم
هر بار من به ماتم تو گریه کردهام
این بار هم به ماتم تو گریه میکنم
امیدِ دیدن زهرا جوانه زد در من
عجیب خسته ز غمهای بی شمار شدم
عجیب، سیر از این خاک و این دیار شدم
همیشه منتظر این دقیقهها بودم
که تیغ، بر سر من خورد و رستگار شدم
ز خونِ سر که به نعلین میچکد پیداست
که من مسافرِ سمتِ دیارِ یار شدم
عجیب منتظرم میل فاطمه دارم
عجیب دل زده از دست روزگار شدم
سرم به حال دلم خون ز دیده میبارد
برای فاطمهام سخت بی قرار شدم
امیدِ دیدن زهرا جوانه زد در من
اگر چه رنگ خزانم، پُر از بهار شدم
تمام غصۀ من زینب است و قصۀ او
به یاد معجر زینب به غم دچار شدم
امان ز مردم کوفه من از همین حالا
برای کوفۀ زینب جریحهدار شدم
سرِ شکافتهام را زِ یاد بردهام و
به یاد کوچه و بازار سوگوار شدم