مشخصات شعر

آهنگ حیرت

 

ز لب تشنگان، ساغری مانده باقی  

وز آن شعله‌ها اخگری مانده باقی

 

نه از عاشقان، عاشقی ایستاده  

نه از یاوران، یاوری مانده باقی


نه در چشم نامردان، رنگ شرمی  

نه بر شاخ غیرت بری مانده باقی


نه اصحاب را، حیدری، سایه بر سر  

نه احباب را کوثری مانده باقی


کجا مو پریشان کند زینب از غم؟

 که از خیمه خاکستری مانده باقی

 

به طوفان سپردی شکیبایی‌ام را  

تو را ای زمین! کیفری مانده باقی


مرا سر به چاک گریبان رواتر  

که بر نیزه تنها، سری مانده باقی


فرود آی آی آسمان! تا بینی  

به گهواره گر اصغری مانده باقی


نبیند از این پس کسی سایه بر سر  

کزین باغ نورس، دری مانده باقی


بسوزان! مگر چاره سازی دلم را  

ز سیمرغ حق شهپری مانده باقی


بمان، تا بماند کنون تا قیامت  

اگر در دلی باوری مانده باقی


تو را می‌سراید، به آهنگ حیرت  

به جایی اگر حنجری مانده باقی


پس از این حکایت، به چیزی نیرزد  

اگر با سری پیکری مانده باقی


بر این آتش از دیده آبی بیفشان

تو را گر که چشم تری مانده باقی

 

آهنگ حیرت

 

ز لب تشنگان، ساغری مانده باقی  

وز آن شعله‌ها اخگری مانده باقی

 

نه از عاشقان، عاشقی ایستاده  

نه از یاوران، یاوری مانده باقی


نه در چشم نامردان، رنگ شرمی  

نه بر شاخ غیرت بری مانده باقی


نه اصحاب را، حیدری، سایه بر سر  

نه احباب را کوثری مانده باقی


کجا مو پریشان کند زینب از غم؟

 که از خیمه خاکستری مانده باقی

 

به طوفان سپردی شکیبایی‌ام را  

تو را ای زمین! کیفری مانده باقی


مرا سر به چاک گریبان رواتر  

که بر نیزه تنها، سری مانده باقی


فرود آی آی آسمان! تا بینی  

به گهواره گر اصغری مانده باقی


نبیند از این پس کسی سایه بر سر  

کزین باغ نورس، دری مانده باقی


بسوزان! مگر چاره سازی دلم را  

ز سیمرغ حق شهپری مانده باقی


بمان، تا بماند کنون تا قیامت  

اگر در دلی باوری مانده باقی


تو را می‌سراید، به آهنگ حیرت  

به جایی اگر حنجری مانده باقی


پس از این حکایت، به چیزی نیرزد  

اگر با سری پیکری مانده باقی


بر این آتش از دیده آبی بیفشان

تو را گر که چشم تری مانده باقی

 

۱ نظر
 
  • موسی قربانی ۱۳۹۶/۰۷/۲۴

    بسیار عالی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×