- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۱۱۴۶
- شماره مطلب: ۵۹۹۸
-
چاپ
حقایق و اوهام
در پردۀ حقایق و اوهام، ماندهای
چون راز، در همیشۀ ایام، ماندهای
خورشیدی و، خیال به تو زل زدن محال!
آنقدر واضحی، که در ابهام ماندهای
سنگ غمی شکست دلت را و، تو هنوز
آیینه وار، در ملاءعام ماندهای
در سینه تو موج غم، آشوب میکند
غرق تلاطمی، ولی آرام ماندهای
پیغمبری و، معجزهات، بر سر نی است
خود نیز، محو جذبۀ پیغام ماندهای
از آن غروب تلخ، که خورشید را ربود
چشم انتظار صبح سرانجام ماندهای
هر پرچم سیاه، که در باد میوزد
یک گوشه از شبی ست، که در شام، ماندهای
-
نوبت قربانی
حجات قبول نوبت قربانی تو شد
وقت سماع و سلسلهجنبانی تو شد
احرام بستهاند ملائک به دیدنت
برخیز! وقت آینهگردانی تو شد
-
قامت معیار
آنجا که حرف قامت بالابلندهاست
گر بگذری قیامت بالابلندهاست
جایی که قامتت شده معیار، وصف سرو
در نوع خود ملامت بالابلندهاست
-
مثل دو بال پرستو
هم میان دست و بازو فاصله افتاده است
هم میان هر دو ابرو فاصله افتاده است
تیر سوزن شد، که دوزد پیکر او را به هم
بین اعضا از همهسو فاصله افتاده است
-
از عسل شیرینتر لحظۀ آرامش توست
قد کشیدی چقدرمرد شدی در سختی
مرد آن است که غالب بشود بر سختی
از عسل شیرینتر لحظۀ آرامش توست
شادی از اینکهرسیدهست به آخر سختی
حقایق و اوهام
در پردۀ حقایق و اوهام، ماندهای
چون راز، در همیشۀ ایام، ماندهای
خورشیدی و، خیال به تو زل زدن محال!
آنقدر واضحی، که در ابهام ماندهای
سنگ غمی شکست دلت را و، تو هنوز
آیینه وار، در ملاءعام ماندهای
در سینه تو موج غم، آشوب میکند
غرق تلاطمی، ولی آرام ماندهای
پیغمبری و، معجزهات، بر سر نی است
خود نیز، محو جذبۀ پیغام ماندهای
از آن غروب تلخ، که خورشید را ربود
چشم انتظار صبح سرانجام ماندهای
هر پرچم سیاه، که در باد میوزد
یک گوشه از شبی ست، که در شام، ماندهای