- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۲
- بازدید: ۱۸۸۴
- شماره مطلب: ۵۷۳۰
-
چاپ
استرجاع
شه سوار و طی مسافت مینمود
اندکی بر روی زین خوابش ربود
چون از آن حالت برآمد، بر زبان
رانْد استرجاع و «لاحول» آن زمان
بُد بدو نزدیک، نجل اطهرش
زادهی لیلا، علیّ اکبرش
گفت: شاها! نازلی، مشهود نیست
علّت «لاحول» و استرجاع چیست؟
گفت: اکنون اندکی رفتم به خواب
دیدم آید خود سواری با شتاب
گفت: ایشان میروند و از طفوف
پیشواز آید خود ایشان را سیوف
میکند این کاروان را پیشواز
خیل مرگ و حادثاتی جانگداز
شاهزاده لب به تسکین باز کرد
بر تسلّایش، سخن آغاز کرد
ما مگر، ای شاه! بر حق نیستیم؟
صادق و از حق، مصدّق نیستیم؟
شاه گفت: آری به حق! ما بر حقیم
جز حقیقت زآنچه باشد، مطلقیم
گفت شهزاده: چو حق با ما بُوَد
از شهادت پس کجا پروا بُوَد؟
«مرگ اگر مرد است، گو پیش من آی»
در برش گیرم چو یاری دلربای
شه زبان بگْشودی و گفتش دعا:
حق تو را از من دهد نیکو جزا!
-
مصحف
شاه دین را بود در درج خیام
گوهری رخشنده، عبدالله ناممهر خاصی بین این طفل و شه است
کنیتش زین رو ابوعبداللَّه است -
مصحف
شاه دین را بود در درج خیام
گوهری رخشنده، عبدالله نام
مهر خاصی بین این طفل و شه است
کنیتش زین رو ابوعبداللَّه است
-
پیام محبوب
در ره عشق، عجب شهرت و نامی دارم
هر دم از جانب محبوب، پیامی دارم
داستانی است مرا بر سر هر رهگذری
بر سر هر گذری، شورش عامی دارم
-
عزای پدر
آتش دشمن چو خیمهگاه بگیرد
دامن هر طفل بیگناه بگیرد
آه یتیمان ز قلب زار برآید
آینهی چرخ، دود آه بگیرد
استرجاع
شه سوار و طی مسافت مینمود
اندکی بر روی زین خوابش ربود
چون از آن حالت برآمد، بر زبان
رانْد استرجاع و «لاحول» آن زمان
بُد بدو نزدیک، نجل اطهرش
زادهی لیلا، علیّ اکبرش
گفت: شاها! نازلی، مشهود نیست
علّت «لاحول» و استرجاع چیست؟
گفت: اکنون اندکی رفتم به خواب
دیدم آید خود سواری با شتاب
گفت: ایشان میروند و از طفوف
پیشواز آید خود ایشان را سیوف
میکند این کاروان را پیشواز
خیل مرگ و حادثاتی جانگداز
شاهزاده لب به تسکین باز کرد
بر تسلّایش، سخن آغاز کرد
ما مگر، ای شاه! بر حق نیستیم؟
صادق و از حق، مصدّق نیستیم؟
شاه گفت: آری به حق! ما بر حقیم
جز حقیقت زآنچه باشد، مطلقیم
گفت شهزاده: چو حق با ما بُوَد
از شهادت پس کجا پروا بُوَد؟
«مرگ اگر مرد است، گو پیش من آی»
در برش گیرم چو یاری دلربای
شه زبان بگْشودی و گفتش دعا:
حق تو را از من دهد نیکو جزا!