- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
- بازدید: ۱۲۹۹
- شماره مطلب: ۵۴۵۱
-
چاپ
پیخجسته
از ذوالجناح، اهل حرم گشته شاهجو
از باد جُسته زآن گل بر باد رفته، بو
هر یک به دور مرکب و جویای راکبش
وز روی و موی، گَرد برُفتش ز روی و مو
آن گفتی: ای گسستهعنان! صاحبت کجاست؟
این گفتی: ای خجستهقدم! راکب تو کو؟
ای صرصر! آن نهال ریاض رسول را
افکندهای ز پا به چه دشت و کدام سو؟
زینب به شستوشوی شدش ز آب دیدگان
از بعد شستوشوی درآمد به جستوجو
ای مرکب! ار تو را خبری هست هولناک
زآن شه به شاهزادهی رنجور او، مگو
آن جسم نازپرورِ صدچاک او کجاست؟
تا زخم او ز سوزن مژگان کنم رفو
ماهی که بدرِ مطلعِ زین تواَش، طلوع
تا در کدام گوشه ز آفاق شد فرو؟
ای پیخجسته! راکب خود را چه کردهای؟
کز زینِ واژگونِ تو پیداست، حال او
جز چشمهسارِ خنجر و جز جویبارِ تیغ
آبی به او رسید کز او تر کند گلو؟
-
قصّۀ یوسف
چون خیمه زد ز شام به یثرب، امام ناس
آسوده گشت، عترت پیغمبر از هراس
یعقوب اهلبیت نبی با بشیر گفت
کاین مژده را به مژدهی یوسف مکن قیاس
-
نبود گمان
بعد از تو، ای برادرِ با جان برابرم!
شد تازه ماتم پدر و داغ مادرم
بودم یقین ز آل زیاد، این همه عناد
وز خود گمان نبود که طاقت بیاورم
-
طریق وفا
ای جان باب! از چه نگیری به بر مرا؟
افکندهای چو اشک، چرا از نظر مرا؟
ای مهربان پدر! ز چه نامهربان شدی؟
مهر تو بیشتر بُد از این پیشتر مرا
-
احوال اهلبیت (ع)
چون شام گشت، آل پیمبر، مقامشان
از چاشتگاه کوفه بتر گشت، شامشان
از دُرد دَرد و زهر غم و شربت فراق
کرد آن چه داشت، ساقی دوران، به جامشان
پیخجسته
از ذوالجناح، اهل حرم گشته شاهجو
از باد جُسته زآن گل بر باد رفته، بو
هر یک به دور مرکب و جویای راکبش
وز روی و موی، گَرد برُفتش ز روی و مو
آن گفتی: ای گسستهعنان! صاحبت کجاست؟
این گفتی: ای خجستهقدم! راکب تو کو؟
ای صرصر! آن نهال ریاض رسول را
افکندهای ز پا به چه دشت و کدام سو؟
زینب به شستوشوی شدش ز آب دیدگان
از بعد شستوشوی درآمد به جستوجو
ای مرکب! ار تو را خبری هست هولناک
زآن شه به شاهزادهی رنجور او، مگو
آن جسم نازپرورِ صدچاک او کجاست؟
تا زخم او ز سوزن مژگان کنم رفو
ماهی که بدرِ مطلعِ زین تواَش، طلوع
تا در کدام گوشه ز آفاق شد فرو؟
ای پیخجسته! راکب خود را چه کردهای؟
کز زینِ واژگونِ تو پیداست، حال او
جز چشمهسارِ خنجر و جز جویبارِ تیغ
آبی به او رسید کز او تر کند گلو؟