مشخصات شعر

محرم و نامحرم

هزاران چشم نامحرم تماشا می‌کند ما را

بگردان یا رب! از ناموس خود چشم تماشا را

 

شرار خجلتم سوزد که گوید نیزه‌داران را

که تا لختی ز محمل‌ها جدا سازند سرها را

 

تو را کشتند اگر با تیر و تیغ و نی، برادر جان!

نگاه تند این نامرد مردم می‌کشد ما را

 

یکی بر دخترت چشم کنیزی دوخته بازا

بکش بر فرق پُر خاکسترش دست تسلّی را

 

بیا دست ولایت باز هم بگذار بر قلبم

که می‌باید تحمّل بیش‌تر بیداد اعدارا

 

دل زینب کجا و این جسارت‌ها، جنایت‌ها؟

خدا صبری دهد چون صبر خود من را و زهرا را!

 

به جز اشک شررخیزم، به جز آه توان‌سوزم

نباشد پاسخی طفلان چو می‌خواهند بابا را

 

همان‌هایی که بنشستند پای درس قرآنم

کنون آتش بیفشانند و خاکستر به سر، ما را

 

یتیمانی که بابم نان و خرما داد بر آن‌ها

تصدّق می‌دهند امروز بر ما نان و خرما را

 

اگر بشکست در جنگ اُحد، دندان پیغمبر

ز تو هم خیزران بشکست دندان ثنایا را

 

تو پشت خیمه کردی اصغرت را دفن و من دیدم

چرا بر نیزه می‌بینم سر آن طفل زیبا را؟

محرم و نامحرم

هزاران چشم نامحرم تماشا می‌کند ما را

بگردان یا رب! از ناموس خود چشم تماشا را

 

شرار خجلتم سوزد که گوید نیزه‌داران را

که تا لختی ز محمل‌ها جدا سازند سرها را

 

تو را کشتند اگر با تیر و تیغ و نی، برادر جان!

نگاه تند این نامرد مردم می‌کشد ما را

 

یکی بر دخترت چشم کنیزی دوخته بازا

بکش بر فرق پُر خاکسترش دست تسلّی را

 

بیا دست ولایت باز هم بگذار بر قلبم

که می‌باید تحمّل بیش‌تر بیداد اعدارا

 

دل زینب کجا و این جسارت‌ها، جنایت‌ها؟

خدا صبری دهد چون صبر خود من را و زهرا را!

 

به جز اشک شررخیزم، به جز آه توان‌سوزم

نباشد پاسخی طفلان چو می‌خواهند بابا را

 

همان‌هایی که بنشستند پای درس قرآنم

کنون آتش بیفشانند و خاکستر به سر، ما را

 

یتیمانی که بابم نان و خرما داد بر آن‌ها

تصدّق می‌دهند امروز بر ما نان و خرما را

 

اگر بشکست در جنگ اُحد، دندان پیغمبر

ز تو هم خیزران بشکست دندان ثنایا را

 

تو پشت خیمه کردی اصغرت را دفن و من دیدم

چرا بر نیزه می‌بینم سر آن طفل زیبا را؟

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×