مشخصات شعر

حدیث حادثه

جان حر اینجا میان برزخ است

در دوراهیّ بهشت و دوزخ است

 

گر چه دل، هر دم بیاید، دیر نیست

کربلا را فرصت تأخیر نیست

 

حرّم و شرمندگی آورده‌ام

سر به قصد بندگی آورده‌ام

 

 

گر چه خود راه سپاهت بسته‌ام

این زمان دل در نگاهت بسته‌ام

 

تا که گردم برخیِ جان شما

اوّلین مرد رجزخوان شما

 

پس برآورد از سپاه خصم، گَرد

جان فدای دوست کرد، آزاده‌مرد

 

گفت مولا: در وفا جان داده‌ای

راست چون نام خودت، آزاده‌ای

حدیث حادثه

جان حر اینجا میان برزخ است

در دوراهیّ بهشت و دوزخ است

 

گر چه دل، هر دم بیاید، دیر نیست

کربلا را فرصت تأخیر نیست

 

حرّم و شرمندگی آورده‌ام

سر به قصد بندگی آورده‌ام

 

 

گر چه خود راه سپاهت بسته‌ام

این زمان دل در نگاهت بسته‌ام

 

تا که گردم برخیِ جان شما

اوّلین مرد رجزخوان شما

 

پس برآورد از سپاه خصم، گَرد

جان فدای دوست کرد، آزاده‌مرد

 

گفت مولا: در وفا جان داده‌ای

راست چون نام خودت، آزاده‌ای

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×