- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۴
- بازدید: ۸۴۱
- شماره مطلب: ۴۵۷۵
-
چاپ
متاع بیشمار
ای مدینه! در تو ما را راه نیست
ره مده ما را که با ما شاه نیست
رفتم از تو با حسین بن علی
بیبرادر آمدم، «لاتَقبَلی»
شرمسار از روی زهرا آمدم
رفته با یاران و تنها آمدم
رفتم از تو، داشت عبّاسم لوا
آمدم، کلثوم او دارد نوا
رفتم از تو، اکبرم همراه بود
آمدم، با من ز لیلا رودرود
رفتم از تو، اصغرم در مهد ناز
آمدم، آه ربابم دلگداز
رفتم از تو، با رقیّه شادکام
آمدم، او مانْد در ویران شام
رفتم از تو، همرهم بسیار کس
آمدم یک عابدین باقیّ و بس
ای مدینه! مدفن پاک رسول!
بیشه خوبان مکن ما را قبول
ای عزیزان! یادگار آوردهام
من متاع بیشمار آوردهام
دارم از آن یوسف گلگونبدن
بهر مادر، پارهپاره پیرهن
«چون که گل رفت و گلستان شد خراب
بوی گل را از چه جویم؟ از گلاب»
-
داغ لاله
آن که او را نام، عبدالله بود
با عمو در کربلا همراه بود
از گل رخسار، داغ لاله بود
لالهاش را از عطش، تبخاله بود
-
صدای آشنا
چون به خون غلتید آن درّ یتیم
گوشوار عرش را شد دل، دونیم
گفت ناگه با صدای آشنا
شاه گفتا: جان فدای آشنا!
-
ریزهی الماس
زینب آمد دست طفلانش به دست
کز تواَم با آنچهام در دست، هست
این دو از بهر فدا آمادهاند
دو غلام تو، نه خواهرزادهاند
متاع بیشمار
ای مدینه! در تو ما را راه نیست
ره مده ما را که با ما شاه نیست
رفتم از تو با حسین بن علی
بیبرادر آمدم، «لاتَقبَلی»
شرمسار از روی زهرا آمدم
رفته با یاران و تنها آمدم
رفتم از تو، داشت عبّاسم لوا
آمدم، کلثوم او دارد نوا
رفتم از تو، اکبرم همراه بود
آمدم، با من ز لیلا رودرود
رفتم از تو، اصغرم در مهد ناز
آمدم، آه ربابم دلگداز
رفتم از تو، با رقیّه شادکام
آمدم، او مانْد در ویران شام
رفتم از تو، همرهم بسیار کس
آمدم یک عابدین باقیّ و بس
ای مدینه! مدفن پاک رسول!
بیشه خوبان مکن ما را قبول
ای عزیزان! یادگار آوردهام
من متاع بیشمار آوردهام
دارم از آن یوسف گلگونبدن
بهر مادر، پارهپاره پیرهن
«چون که گل رفت و گلستان شد خراب
بوی گل را از چه جویم؟ از گلاب»