مشخصات شعر

تماشای افق

در سر من، باز شور دیگر است

شام را امروز، صبح محشر است

 

آینه‌یْ اسلام را بشْکسته‌اند

شهر را از ذوق، آذین بسته‌اند

 

مردمان کردند در عشرت، خضاب

بر زبان‌ها تهنیت از شیخ و شاب

 

شام را عید و جهان را ماتم است

شام را شادی، جهانی را غم است

 

عشرتی در شام و در بطحا عزاست

بگْذری هر جا، حدیث کربلاست

 

می‌رسد آواز چنگ و بانگ رود

تا مقام زهره از چرخ کبود

 

بر سر هر ره‌گذاری، مردمان

سرخوش و مُستبشر و بس شادمان

 

شیهه‌ی اسبان و بانگ طبل و کوس

مردمان اندر تماشای رؤوس

 

بر سر نی کرده سرها را بلند

وآن اسیران بر شتر با قید و بند

 

آخرین سر کز پی سرها رسید

بود رأس اطهر شاه شهید

 

با شکوهی تام، چون ماه تمام

بر سر نی بود، آن بدر ظلام

 

بر افق گفتی بُوَد او را نظر

در تبسّم، لعل آن والاگهر

 

وآن عزیزان و خواتین حجاز

بر شترها، بی جهیز و برگ و ساز

تماشای افق

در سر من، باز شور دیگر است

شام را امروز، صبح محشر است

 

آینه‌یْ اسلام را بشْکسته‌اند

شهر را از ذوق، آذین بسته‌اند

 

مردمان کردند در عشرت، خضاب

بر زبان‌ها تهنیت از شیخ و شاب

 

شام را عید و جهان را ماتم است

شام را شادی، جهانی را غم است

 

عشرتی در شام و در بطحا عزاست

بگْذری هر جا، حدیث کربلاست

 

می‌رسد آواز چنگ و بانگ رود

تا مقام زهره از چرخ کبود

 

بر سر هر ره‌گذاری، مردمان

سرخوش و مُستبشر و بس شادمان

 

شیهه‌ی اسبان و بانگ طبل و کوس

مردمان اندر تماشای رؤوس

 

بر سر نی کرده سرها را بلند

وآن اسیران بر شتر با قید و بند

 

آخرین سر کز پی سرها رسید

بود رأس اطهر شاه شهید

 

با شکوهی تام، چون ماه تمام

بر سر نی بود، آن بدر ظلام

 

بر افق گفتی بُوَد او را نظر

در تبسّم، لعل آن والاگهر

 

وآن عزیزان و خواتین حجاز

بر شترها، بی جهیز و برگ و ساز

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×