- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۷
- بازدید: ۹۳۴
- شماره مطلب: ۴۳۲۵
-
چاپ
شور شهادت
شوری که حسین بهر شهادت به سرش بود
از روز ازل، کشته شدن در نظرش بود
بگْذاشت قدم تا که به میدان شهادت
دل جای دگر، دیده به جای دگرش بود
تیری که رها میشود از شَست مخالف
خاکم به دهن! سینۀ آن شه، سپرش بود
آن دم که بریدند لب تشنه، سرش را
سیلاب، روان از مژۀ چشم ترش بود
بر پیکر او، گر چه بُدی زخم فراوان
داغی بتر از زخم، به روی جگرش بود
زخمی که به تن داشت ز شمشیر و سنان بود
داغی که به دل داشت ز مرگ پسرش بود
جان داد لب تشنه، دریغا! به لب آب
شاهی که علی ـ ساقی کوثر ـ پدرش بود
شور شهادت
شوری که حسین بهر شهادت به سرش بود
از روز ازل، کشته شدن در نظرش بود
بگْذاشت قدم تا که به میدان شهادت
دل جای دگر، دیده به جای دگرش بود
تیری که رها میشود از شَست مخالف
خاکم به دهن! سینۀ آن شه، سپرش بود
آن دم که بریدند لب تشنه، سرش را
سیلاب، روان از مژۀ چشم ترش بود
بر پیکر او، گر چه بُدی زخم فراوان
داغی بتر از زخم، به روی جگرش بود
زخمی که به تن داشت ز شمشیر و سنان بود
داغی که به دل داشت ز مرگ پسرش بود
جان داد لب تشنه، دریغا! به لب آب
شاهی که علی ـ ساقی کوثر ـ پدرش بود