مشخصات شعر

یک کرانه گل

آنَک حسین، یکّه به محراب می‌رود

زینب کنار مرکبش از تاب می‌رود

 

گویی که یک کرانه گل از بوستان عشق

در موج‌خیزِ حادثه بر آب می‌رود

 

با دست‌های خسته ز گهوارۀ خموش

دور حرم رباب، چه بی‌تاب می‌رود!

 

طفلان به روی مرکب او راه بسته‌اند

وز دیدگان فاطمه، خوناب می‌رود

 

تنها چو می‌رود به سوی قتلگاه خویش

از یاد تشنگان حرم، آب می‌رود

 

چشم زمین به غربت او گریه می‌کند

تا آن سوار از برِ احباب می‌رود

 

زینب ستاده، مویه‌کنان روبه‌روی او

بوسد به جای فاطمه زیر گلوی او

 

یک کرانه گل

آنَک حسین، یکّه به محراب می‌رود

زینب کنار مرکبش از تاب می‌رود

 

گویی که یک کرانه گل از بوستان عشق

در موج‌خیزِ حادثه بر آب می‌رود

 

با دست‌های خسته ز گهوارۀ خموش

دور حرم رباب، چه بی‌تاب می‌رود!

 

طفلان به روی مرکب او راه بسته‌اند

وز دیدگان فاطمه، خوناب می‌رود

 

تنها چو می‌رود به سوی قتلگاه خویش

از یاد تشنگان حرم، آب می‌رود

 

چشم زمین به غربت او گریه می‌کند

تا آن سوار از برِ احباب می‌رود

 

زینب ستاده، مویه‌کنان روبه‌روی او

بوسد به جای فاطمه زیر گلوی او

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×