- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۸
- بازدید: ۲۲۸۳
- شماره مطلب: ۴۲۰۴
-
چاپ
ختم دو دست
به روی سینۀ تو، جای بوسه حتّی نیست
وَ زخم خوردهتر از پیکرت، در این جا نیست
چه فکر میکند این جوی چشمْتنگ و خسیس؟
سرابِ برکۀ کوچک، حریف دریا نیست
به روی مشک نوشتی که آب میخواهی
به گوش علقمه گفتی که آب آیا نیست؟
نگاه سرد تو میگفت، ناامید شدی
وَ خون سرخ تو میگفت، زرد، زیبا نیست
چرا فرات به پای تو، راه باز نکرد؟
نفوذ حرف تو، کمتر ز امر موسی نیست
کسی برای دو دست تو، ختم میگیرد
کسی که گریۀ او، مثل گریۀ ما نیست
-
سیمرغ فدایی
دل من بر سر این دار، صفایی دارد
وه! که این شهر، چه بام و چه هوایی دارد
خانۀ پیرزنی، خلوت زاویۀ من
هر که شد وحی به او، غار حرایی دارد
-
سیمرغ
زینب فرشته بود و پر خویش وا نکرد
این کار را براى رضاى خدا نکرد
پر میگشود اگر، همه را باد برده بود
سیمرغ بود و جلوۀ بى انتها نکرد -
هر سال با حسین تو تحویل میشود
گفتـنـد وزن و قافیــه تعطیـل میشود
قحطـی اسـتعاره وتمثـیلمیشود
قوت گرفت شایعه میگفت بعد از این
هر صورتی به آینه تحمیل میشود
حتـی خبـر رسـیـد کـه از سردی هـوا
گـلدسـته چـند ثـانـیه قندیل میشود
ختم دو دست
به روی سینۀ تو، جای بوسه حتّی نیست
وَ زخم خوردهتر از پیکرت، در این جا نیست
چه فکر میکند این جوی چشمْتنگ و خسیس؟
سرابِ برکۀ کوچک، حریف دریا نیست
به روی مشک نوشتی که آب میخواهی
به گوش علقمه گفتی که آب آیا نیست؟
نگاه سرد تو میگفت، ناامید شدی
وَ خون سرخ تو میگفت، زرد، زیبا نیست
چرا فرات به پای تو، راه باز نکرد؟
نفوذ حرف تو، کمتر ز امر موسی نیست
کسی برای دو دست تو، ختم میگیرد
کسی که گریۀ او، مثل گریۀ ما نیست