- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۸/۱۲
- بازدید: ۲۷۶۴
- شماره مطلب: ۴۱۹
-
چاپ
جواب رد
جواب رد دادی خاندان مادریات را
که آشکار کنی غیرت برادریات را
عمو تو باشی و اهل حرم جواب نگیرند؟
فرات منتظر است اقتدار حیدریات را
کسی ندید که یک لحظه هم بروز ندادی
در آن شکوه عقابی دل کبوتریات را
اگر چه کینۀ آن قوم خون پاک تو را ریخت
زبان گشود عرب قصۀ دلاویات را
چنان حسین زپاکان هاشمی است نژادت
اگر قبول نکردی دمی برابریات را
تو ماه، ماه بنی هاشمی که دختر خورشید
همان نخست پذیرفته بود مادریات را
-
مرا طلای گنبد تو بیقرار میکند
بلیت ماندن است مانده روی دستهای من
در این همه مسافر حرم نبود جای من؟
رفیق عازم سفر، فقط «سلام» را ببر
سفارش مریض حضرت امام را ببر
-
پارههای دل
قصدی به جز فدا شدن و سوختن نداشت
جز این اگر که بود نشانی ز من نداشت
آنقدر مرد ساختمش تا در امتحان
یک نهر تشنه بود و غم خویشتن نداشت
-
هنوز در تبوتاب نبرد بود
به شوق وصل رها کرد خانه و وطنش را
سپس سپرد به شمشیرهای کین بدنش راهنوز در تبوتاب نبرد بود و ملائک
برای فاطمه بردند بوی پیرهنش راکسی که بوسه زده بر گلوی این تن بیسر
کجاست تا که ببیند عزیز بی کفنش را -
محرّم آمده و بوی سیب تازه میآید
دوباره مادرم آورده است پیرهنم را
همانکه چند محرّم گریسته است تنم را
فضای کوچه پر از عطر سیب و نم نم باران
صدای نوحۀ مدّاح بود و شام غریبان
جواب رد
جواب رد دادی خاندان مادریات را
که آشکار کنی غیرت برادریات را
عمو تو باشی و اهل حرم جواب نگیرند؟
فرات منتظر است اقتدار حیدریات را
کسی ندید که یک لحظه هم بروز ندادی
در آن شکوه عقابی دل کبوتریات را
اگر چه کینۀ آن قوم خون پاک تو را ریخت
زبان گشود عرب قصۀ دلاویات را
چنان حسین زپاکان هاشمی است نژادت
اگر قبول نکردی دمی برابریات را
تو ماه، ماه بنی هاشمی که دختر خورشید
همان نخست پذیرفته بود مادریات را