- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۱
- بازدید: ۱۰۲۷
- شماره مطلب: ۴۱۶۴
-
چاپ
ریاض بتول
چون اذن جنگ، اکبر فرخندهجان گرفت
آتش به خرمن همه پیر و جوان گرفت
جان عزیز شاه جهان را به لب رسانْد
دهر، آن جهانِ جان چو ز جانِ جهان گرفت
چون عاکفان عرش، به سیر جنان شتافت
چون طایران خلد، ره آشیان گرفت
دردا! که در دهان، عوض آب از عطش
خاتم، شبیه خاتم پیغمبران گرفت
لبتشنه جان سپُرد، لب آب آن که خضر
ز آب دهانْش، زندگی جاودان گرفت
شهزاده چون سوار بر اسب عقاب شد
بابش پیاده، دست سوی آسمان گرفت
گفت: ای خدا! تو شاهدی اینک که راه رزم
بر ناکسان، پیمبر آخر زمان گرفت
آن پیکری که زینت آل رسول بود
از هر کنار، تیر بلا در میان گرفت
آن قامتی که سرو ریاض بتول بود
بر سر، هوای سیرِ ریاضِ جنان گرفت
اینک علیّ اکبرم از ظلم و کین کشند
قوم رسول بین که رسول امین کشند
-
محفل شوم
پیمود چون ز کوفه، جرس، راه شام را
از صبح کوفه دید توان، شامِ شام را
کمتر ز اهل کوفه نشد، جور اهل شام
شرح کدام گویم و وصف کدام را؟
-
کرّوبیان، قدّوسیان
افتاد چون گذار اسیران به قتلگاه
شد گریه تا به ماهی و شد ناله تا به ماه
هم غرقه گشت، پیکر ماهی ز سیل اشک
هم تیره گشت، آینهی مه ز دود آه
-
دو مصیبت
گفت: ای به خون تپیده! مکرّم برادرم!
کافتادهای به روی زمین، در برابرم
آیا تو آن حسین منی؟ کز شرف نمود
بر دوش خود سوار، تو را جدّ اطهرم
-
سرمایۀ حُسن
سَرور یازدهم کز همه نقص، او بری است
قبلۀ ما، حسن بن علی عسکری است
رایج از همّت او، قاعدۀ جعفری است
مدّت دولت او، گر چه کنون، اسپری است
لیک در جمله عوالم، متصرّف بُوَدا
جان ز حرمان حضورش، متأسّف بُوَدا
ریاض بتول
چون اذن جنگ، اکبر فرخندهجان گرفت
آتش به خرمن همه پیر و جوان گرفت
جان عزیز شاه جهان را به لب رسانْد
دهر، آن جهانِ جان چو ز جانِ جهان گرفت
چون عاکفان عرش، به سیر جنان شتافت
چون طایران خلد، ره آشیان گرفت
دردا! که در دهان، عوض آب از عطش
خاتم، شبیه خاتم پیغمبران گرفت
لبتشنه جان سپُرد، لب آب آن که خضر
ز آب دهانْش، زندگی جاودان گرفت
شهزاده چون سوار بر اسب عقاب شد
بابش پیاده، دست سوی آسمان گرفت
گفت: ای خدا! تو شاهدی اینک که راه رزم
بر ناکسان، پیمبر آخر زمان گرفت
آن پیکری که زینت آل رسول بود
از هر کنار، تیر بلا در میان گرفت
آن قامتی که سرو ریاض بتول بود
بر سر، هوای سیرِ ریاضِ جنان گرفت
اینک علیّ اکبرم از ظلم و کین کشند
قوم رسول بین که رسول امین کشند