- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۳/۲۰
- بازدید: ۳۰۴۶
- شماره مطلب: ۳۱۷
-
چاپ
شاعر شدم که ...
پر میزنم به بال غزل در هوایتان
تا دور دست روشن دیرآشنـایتان
میخواهم از خدا دو جهان را و هر چه هست
تـا بـا دو دسـت شـوق بـریـزم بـه پــایتان
سرداب سامرا به شما آشــناتر است
دارد خبر ز سوز دل و گریههایتان
آقا بیا و مرحمتی کـن به جان ما
آن گوش آشنا به نـوا و صـدایتان
کی میشود که چشم گشایم به سوی آن
رخســار مـاهگـونـه و زلـف رهــایتــان
عمری میان روضۀ جدت گریستم
میسوختـم ز فاجـعه کربلایتـان
امّا بـرات دیـدن آن بـارگه، فقـط
امضا شود به زمزمههای دعایتان
دل بستهام به مهر شما یا بن فاطمه
شاعر شـدم که شعـر بگویم برایتـان
-
قصیدهای در نعت چهارده معصوم
به یمن آنکه گشودند پرنیان خیال
رمید شام فراق و دمید صبح وصال
رسید فصل بهار از پی خریف و شتا
مگر که وام بگیرد ز ابر مال و منال
-
ماه تمامی روی خاک
کوچهای بود و دری بود و امامی روی خاک
میدوید آشفتهرو، ماه تمامی روی خاک
بی عمامه، بی عصا، بیتاب قرآن میدوید
چند نوبت بین کوچه ریخت جامی روی خاک
-
دلبند رضا
همین که حاصل یک عمر لبخند رضا هستی
محمد هم که باشی باز دلبند رضا هستی
میان بهترینهایی چه تفضیلی از این برتر
که بابای علی هستی و فرزند رضا هستی
-
جمال مرتضی
از روزن صبح تا تو را دیدم
گفتم به خودم تو را چرا دیدم
راضی نشدم که جز تو را بینم
حق را به جمال مرتضی دیدم
شاعر شدم که ...
پر میزنم به بال غزل در هوایتان
تا دور دست روشن دیرآشنـایتان
میخواهم از خدا دو جهان را و هر چه هست
تـا بـا دو دسـت شـوق بـریـزم بـه پــایتان
سرداب سامرا به شما آشــناتر است
دارد خبر ز سوز دل و گریههایتان
آقا بیا و مرحمتی کـن به جان ما
آن گوش آشنا به نـوا و صـدایتان
کی میشود که چشم گشایم به سوی آن
رخســار مـاهگـونـه و زلـف رهــایتــان
عمری میان روضۀ جدت گریستم
میسوختـم ز فاجـعه کربلایتـان
امّا بـرات دیـدن آن بـارگه، فقـط
امضا شود به زمزمههای دعایتان
دل بستهام به مهر شما یا بن فاطمه
شاعر شـدم که شعـر بگویم برایتـان