- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۱۳
- بازدید: ۷۷۸
- شماره مطلب: ۲۷۰۲
-
چاپ
عرش ستاره
این شیهۀ ذوالجناح است، میپیچید از سوی صحرا
سمضربههایش پیاپی، آشفته گیسوی صحرا
میتوفد آسیمهسر اسب، توفانی از شن به پا کرد
میپیچد آیات ظلمت، تشباد و هوی هوی صحرا
بر یالش از خون خورشید، روئید عرش ستاره
هفتاد و دو کهکشان سوخت، در آن هیاهوی صحرا
بر نیزه ناگاه خورشید، زلف شلالش تکان خورد
سرخ از گناه زمین ماه، فانوس کم سوی صحرا
دنبالۀ کاروان دید، خم شد زمین لرزه برداشت
بوسید یاس کبودی، لرزید زانوی صحرا
بر نیزه چشمش چه زیبا، بر کفتران نوحه میخواند
آهسته دنبال میکرد، ردّ پرستوی صحرا
ماندند مات گلویت، الله اکبر چه خواندی
عطر کدام آیۀ عشق، آمیخت با بوی صحرا
گرگان دشت شقاوت، منزل به منزل رمیدند
قرآن چشمت گل انداخت تا آن فراسوی صحرا
-
ستاره
تنش لبریز زخم تازیانه
شب و ماه خرابه، آشیانه
گل پرپر پدر را خواب میدید
ستاره نمنم از چشمش روانه
-
بهار کوچک عشق
گلوی نازکش یاس تر آورد
به رویت دست مولا گل برآورد
خداحافظ بهار کوچک عشق
خزان، تیر سه شعبه آخر آورد
-
از سلالۀ بهار
خواب دیدهام پرندگان پلید میشوند
وقتی از ظهور عشق، ناامید میشوند
برگ برگ سیبهایمان کبود میشوند
سروها پر از شکوفۀ شهید میشوند
-
طرح
خورشید شقیقهاش
خطبۀ شقیقهاش را
عرش ستاره
این شیهۀ ذوالجناح است، میپیچید از سوی صحرا
سمضربههایش پیاپی، آشفته گیسوی صحرا
میتوفد آسیمهسر اسب، توفانی از شن به پا کرد
میپیچد آیات ظلمت، تشباد و هوی هوی صحرا
بر یالش از خون خورشید، روئید عرش ستاره
هفتاد و دو کهکشان سوخت، در آن هیاهوی صحرا
بر نیزه ناگاه خورشید، زلف شلالش تکان خورد
سرخ از گناه زمین ماه، فانوس کم سوی صحرا
دنبالۀ کاروان دید، خم شد زمین لرزه برداشت
بوسید یاس کبودی، لرزید زانوی صحرا
بر نیزه چشمش چه زیبا، بر کفتران نوحه میخواند
آهسته دنبال میکرد، ردّ پرستوی صحرا
ماندند مات گلویت، الله اکبر چه خواندی
عطر کدام آیۀ عشق، آمیخت با بوی صحرا
گرگان دشت شقاوت، منزل به منزل رمیدند
قرآن چشمت گل انداخت تا آن فراسوی صحرا