- تاریخ انتشار: ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
- بازدید: ۲۷۷۲
- شماره مطلب: ۲۳۷
-
چاپ
نهم محرم؛ آب آور
آب میخواهد چه کار؟ آب آورش را پس دهید
آی مردم، زود عموی دخترش را پس دهید
دستهایش را چرا در زیر پا انداختید؟
زودتر آن سایهبان خواهرش را پس دهید
لشگرِ بی آبرو، این آبروریزی بس است
مشک، یعنی آبروی مادرش را پس دهید
گم شده اعضای او از ضربۀ سختِ عمود
خاکهای علقمه چشم ترش را پس دهید
دستمالی بود تا سر را به هم نزدیک کرد
لااقل عمامۀ روی سرش را پس دهید
آن شبی که میدود در بین صحرا دخترش
آبروداری کنید و معجرش را پس دهید
آه میبیند نگاهِ مادری در خیمهها
کم پریشانش کنید و اصغرش را پس دهید...
-
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
-
زهرای کربلا
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تونزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ -
چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
بدون چون و بدون چرا نمیماندند
شبیه رود، شبیه صبا، نمیماندند
چه کربلاست که عالم بههوش میآید
پس از شنیدن چاووشها نمیماندند
-
آیههای تقدیر
گاه لیلایی و گهی مجنون
گاه مجنونم و گهی لیلا
گاه خورشید و گاه آیینه
روبهروی همیم در همه جا
نهم محرم؛ آب آور
آب میخواهد چه کار؟ آب آورش را پس دهید
آی مردم، زود عموی دخترش را پس دهید
دستهایش را چرا در زیر پا انداختید؟
زودتر آن سایهبان خواهرش را پس دهید
لشگرِ بی آبرو، این آبروریزی بس است
مشک، یعنی آبروی مادرش را پس دهید
گم شده اعضای او از ضربۀ سختِ عمود
خاکهای علقمه چشم ترش را پس دهید
دستمالی بود تا سر را به هم نزدیک کرد
لااقل عمامۀ روی سرش را پس دهید
آن شبی که میدود در بین صحرا دخترش
آبروداری کنید و معجرش را پس دهید
آه میبیند نگاهِ مادری در خیمهها
کم پریشانش کنید و اصغرش را پس دهید...