- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۱۱/۰۱
- بازدید: ۱۴۰۴
- شماره مطلب: ۲۳۳۶
-
چاپ
گل سرخ
گرچه صد غائله آب است و زمین تا شمشیر
عطشم را ننشانید، مگر با شمشیر
میروم، تا تب خیزابی خون راهی نیست
بلکه آوردم از آن معرکه سر با شمشیر
گر قرار است که نیزه بروید گل سرخ
باید امروز بیفتد به تقلّا شمشیر
دل به دریا زدهام، غرش توفان لال است
گو که امواج برآرند ز دریا شمشیر
دادن دست به یکدیگر اگر دوستی است
این چه دستی است که داده است به سقّا، شمشیر؟
-
سینهسرخان
باز شط تفتید و آب آتش گرفت
روح باغ از اضطراب آتش گرفت
باز چشم ارغوان آلوده است
شهد گل با شوکران آلوده است
-
سیمرغ روز واقعه
از حجّ خانهای که بهجز بام و در نبود
تا حجّ عشق، یک شریان بیشتر نبود
وقتی که آسمان تف هل من معین گرفت
انگار در زمین خدا یک نفر نبود
-
مثل تیغۀ عَلَم
تا به دستیاری تو عشق را برفراز آسمان علم کند
ناگزیر بود دست خویش را در حوالی زمین قلم کند
دید، آب و نیزه، نقشه میکشند، مثل آتش از میانشان گذشت
تا حصار فتنۀ فرات را با لبان تشنه متهم کند
گل سرخ
گرچه صد غائله آب است و زمین تا شمشیر
عطشم را ننشانید، مگر با شمشیر
میروم، تا تب خیزابی خون راهی نیست
بلکه آوردم از آن معرکه سر با شمشیر
گر قرار است که نیزه بروید گل سرخ
باید امروز بیفتد به تقلّا شمشیر
دل به دریا زدهام، غرش توفان لال است
گو که امواج برآرند ز دریا شمشیر
دادن دست به یکدیگر اگر دوستی است
این چه دستی است که داده است به سقّا، شمشیر؟