مشخصات شعر

ظهر عاشورا

آسمان کبود می‌­نمود

آفتاب می­‌مکید

خون تازۀ  زمین تفته را

بوی درد و داغ می‌­وزید در زمین کربلا

ذوالجناح شیهه می‌­کشید

دشت خون­گرفته را

زیر ضربه‌­های سمّ او،

زمین نه،

شانه­‌های آسمان به لرزه افتاده بود

دسته دسته اشک

در میان صحن گونه­‌های ذوالجناح

سینه می‌­زدند

اهل‌بیت عشق، اهل‌بیت آتش و عطش

نخل­‌های تشنه‌لب

کودکان آب ... آب

کودکان اضطراب

از میان خیمه‌­های گُرگرفته آمدند

دلشکسته و حزین

آه ذوالجناح!

ذوالجناح بی سوار!

کو حسین نازنین

ذوالجناح، خیره سمت قتلگاه

خیره سمت مصحفی که برگ برگ گشته بود ...

***

از نگاه کودکان فرات می­‌دمید

از گلویشان، شعله شعله، آه.

دسته‌دسته اشک

در میان صحن گونه‌­های ذوالجناح بی‌قرار

سینه می‌­زدند

آسمان کبود می­‌نمود

سمت خیمه‌­های خشم و خوف و خون به گوش می­‌رسید

ضجّه‌های تلخ رود، رود ...

ظهر عاشورا

آسمان کبود می‌­نمود

آفتاب می­‌مکید

خون تازۀ  زمین تفته را

بوی درد و داغ می‌­وزید در زمین کربلا

ذوالجناح شیهه می‌­کشید

دشت خون­گرفته را

زیر ضربه‌­های سمّ او،

زمین نه،

شانه­‌های آسمان به لرزه افتاده بود

دسته دسته اشک

در میان صحن گونه­‌های ذوالجناح

سینه می‌­زدند

اهل‌بیت عشق، اهل‌بیت آتش و عطش

نخل­‌های تشنه‌لب

کودکان آب ... آب

کودکان اضطراب

از میان خیمه‌­های گُرگرفته آمدند

دلشکسته و حزین

آه ذوالجناح!

ذوالجناح بی سوار!

کو حسین نازنین

ذوالجناح، خیره سمت قتلگاه

خیره سمت مصحفی که برگ برگ گشته بود ...

***

از نگاه کودکان فرات می­‌دمید

از گلویشان، شعله شعله، آه.

دسته‌دسته اشک

در میان صحن گونه‌­های ذوالجناح بی‌قرار

سینه می‌­زدند

آسمان کبود می­‌نمود

سمت خیمه‌­های خشم و خوف و خون به گوش می­‌رسید

ضجّه‌های تلخ رود، رود ...

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×