- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۹/۰۳
- بازدید: ۲۱۱۱
- شماره مطلب: ۲۱۰۸
-
چاپ
روضۀ عصر دهم در نظرش معلوم است
آسمان است و خسوف قمرش معلوم است
غربت بی حد او از سفرش معلوم است
کوله بار سفر آخرتش را بسته
از مناجات و نماز سحرش معلوم است
موی آشفته و اوضاع به هم ریختهاش
با عبایی که کشیده به سرش معلوم است
دو قدم راه نرفته چقدر میافتد
ناتوان بودنش از زخم پرش معلوم است
به زمین خوردن او ارثیۀ مادری است
درد پیچیده به پهلوش اثرش معلوم است
وسط حجرۀ در بسته به خود میپیچد
اثر زهر به روی جگرش معلوم است
خواهرش نیست ببیند چه سرش آمده است
ولی از حالت بغض پسرش معلوم است
لب او سرخ شد اما به خدا چوب نخورد
مجلس شام به چشمان ترش معلوم است
روی خاک است ولی زیر سم اسب نرفت
روضۀ عصر دهم در نظرش معلوم است
نعلها بود که محکم روی پیکر میرفت
یک نفر در طلب جایزه با سر میرفت
-
حنجرم آتش گرفت
از شرار زهر کینه پیکرم آتش گرفت
از جفای همسرم، خاکسترم آتش گرفت
همدم نا آشنایم، قاتل جانم شده
از جسارتهای او پا تا سرم آتش گرفت
-
جاروکش فرش عزایت جبرئیل است
آمد محرّم نبض عالم ایستاده
از حرکتش حتّی زمین هم ایستاده
ما پیرو دستور «فابک للحسین» یم
بر آفتاب دیده، شبنم ایستاده
-
لحظۀ پرواز
جادۀ وصل علی و فاطمه هموار بود
لحظۀ پرواز روح حیدر کرّار بود
رنگ خون شد دستمال زرد بر پیشانیاش
یعنی اینکه جوشش زخم سرش بسیار بود
-
ﺟﺎﺭﻭﮐﺶ ﻓﺮﺵ ﻋﺰﺍﯾﺖ ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺍﺳﺖ
ﺁﻣﺪ ﻣﺤﺮﻡ، ﻧﺒﺾ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ
ﺍﺯ ﺣﺮﮐﺘﺶ ﺣﺘّﯽ ﺯﻣﯿﻦ ﻫﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩﻣﺎ ﭘﯿﺮﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ « ﻓﺎﺑﮏ ﻟﻠﺤﺴﯿﻦ» ﯾﻢ
ﺑﺮ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﯾﺪﻩ ﺷﺒﻨﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ
روضۀ عصر دهم در نظرش معلوم است
آسمان است و خسوف قمرش معلوم است
غربت بی حد او از سفرش معلوم است
کوله بار سفر آخرتش را بسته
از مناجات و نماز سحرش معلوم است
موی آشفته و اوضاع به هم ریختهاش
با عبایی که کشیده به سرش معلوم است
دو قدم راه نرفته چقدر میافتد
ناتوان بودنش از زخم پرش معلوم است
به زمین خوردن او ارثیۀ مادری است
درد پیچیده به پهلوش اثرش معلوم است
وسط حجرۀ در بسته به خود میپیچد
اثر زهر به روی جگرش معلوم است
خواهرش نیست ببیند چه سرش آمده است
ولی از حالت بغض پسرش معلوم است
لب او سرخ شد اما به خدا چوب نخورد
مجلس شام به چشمان ترش معلوم است
روی خاک است ولی زیر سم اسب نرفت
روضۀ عصر دهم در نظرش معلوم است
نعلها بود که محکم روی پیکر میرفت
یک نفر در طلب جایزه با سر میرفت