- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۱/۲۵
- بازدید: ۱۸۸۲
- شماره مطلب: ۱۲۳۵
-
چاپ
برای آمدن عشق جای خالی نیست
نشان دست ضعیفش به هیچ بالی نیست
شکستخوردهتر از ساقهاش نهالی نیست
به اشک آینۀ او در این شب آبی
قسم که چشمۀ زمزم به این زلالی نیست
ز بس فرشته نشسته در این بهشت خراب
برای آمدن عشق جای خالی نیست
بگو که گریه کند هر چقدر میخواهد
که تازیانۀ وحشی در این حوالی نیست
-
ختم دو دست
به روی سینۀ تو، جای بوسه حتّی نیست
وَ زخم خوردهتر از پیکرت، در این جا نیست
چه فکر میکند این جوی چشمْتنگ و خسیس؟
سرابِ برکۀ کوچک، حریف دریا نیست
-
سیمرغ فدایی
دل من بر سر این دار، صفایی دارد
وه! که این شهر، چه بام و چه هوایی دارد
خانۀ پیرزنی، خلوت زاویۀ من
هر که شد وحی به او، غار حرایی دارد
-
سیمرغ
زینب فرشته بود و پر خویش وا نکرد
این کار را براى رضاى خدا نکرد
پر میگشود اگر، همه را باد برده بود
سیمرغ بود و جلوۀ بى انتها نکرد -
هر سال با حسین تو تحویل میشود
گفتـنـد وزن و قافیــه تعطیـل میشود
قحطـی اسـتعاره وتمثـیلمیشود
قوت گرفت شایعه میگفت بعد از این
هر صورتی به آینه تحمیل میشود
حتـی خبـر رسـیـد کـه از سردی هـوا
گـلدسـته چـند ثـانـیه قندیل میشود
برای آمدن عشق جای خالی نیست
نشان دست ضعیفش به هیچ بالی نیست
شکستخوردهتر از ساقهاش نهالی نیست
به اشک آینۀ او در این شب آبی
قسم که چشمۀ زمزم به این زلالی نیست
ز بس فرشته نشسته در این بهشت خراب
برای آمدن عشق جای خالی نیست
بگو که گریه کند هر چقدر میخواهد
که تازیانۀ وحشی در این حوالی نیست