- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۶/۰۱
- بازدید: ۱۷۴۴
- شماره مطلب: ۱۲۲۹
-
چاپ
به پای دست تو سوگند میخورد دریا
بیار معجزه تا کفر ایل برخیزد
زجمع قوم درنگ طویل برخیزد
عصای دست خودت را بزن به نیل، مگر
شفا بگیرد و موج علیل برخیزد
یقین به برکت دست تو غبطه خواهد خورد
ز منجنیق زمین گر خلیل برخیزد
دمی که بال برآری و سر کنی پرواز
صدای سوختن جبرئیل برخیزد
به پای دست تو سوگند میخورد دریا
به احترام تو موج بخیل برخیزد
-
ختم دو دست
به روی سینۀ تو، جای بوسه حتّی نیست
وَ زخم خوردهتر از پیکرت، در این جا نیست
چه فکر میکند این جوی چشمْتنگ و خسیس؟
سرابِ برکۀ کوچک، حریف دریا نیست
-
سیمرغ فدایی
دل من بر سر این دار، صفایی دارد
وه! که این شهر، چه بام و چه هوایی دارد
خانۀ پیرزنی، خلوت زاویۀ من
هر که شد وحی به او، غار حرایی دارد
-
سیمرغ
زینب فرشته بود و پر خویش وا نکرد
این کار را براى رضاى خدا نکرد
پر میگشود اگر، همه را باد برده بود
سیمرغ بود و جلوۀ بى انتها نکرد -
هر سال با حسین تو تحویل میشود
گفتـنـد وزن و قافیــه تعطیـل میشود
قحطـی اسـتعاره وتمثـیلمیشود
قوت گرفت شایعه میگفت بعد از این
هر صورتی به آینه تحمیل میشود
حتـی خبـر رسـیـد کـه از سردی هـوا
گـلدسـته چـند ثـانـیه قندیل میشود
به پای دست تو سوگند میخورد دریا
بیار معجزه تا کفر ایل برخیزد
زجمع قوم درنگ طویل برخیزد
عصای دست خودت را بزن به نیل، مگر
شفا بگیرد و موج علیل برخیزد
یقین به برکت دست تو غبطه خواهد خورد
ز منجنیق زمین گر خلیل برخیزد
دمی که بال برآری و سر کنی پرواز
صدای سوختن جبرئیل برخیزد
به پای دست تو سوگند میخورد دریا
به احترام تو موج بخیل برخیزد