- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۲/۱۹
- بازدید: ۲۲۶۳
- شماره مطلب: ۱۱۶۹
-
چاپ
اگر بگذارند
عشق، سر در قدم ماست اگر بگذارند
عاشقان را سر سوداست اگر بگذارند
ما و این کشتی طوفان زدۀ موج بلا
ساحل ما دل دریاست اگر بگذارند
دشت از هُرم عطش سوخته و سایه غم
سایبان گل زهراست اگر بگذارند
آب بر آتش لبهای عطشناک زدن
آرزوی من و سقاست اگر بگذارند
دوش در گلشن ما بلبل شیدا میگفت
باغ گل، وقف تماشاست اگر بگذارند
هرچه گل بود، ز تاراج خزان پرپر شد
وقت دلجویی گلهاست اگر بگذارند
طفل شش ماهۀ من زینت آغوش من است
جای این غنچه همینجاست اگر بگذارند
این به خون خفته که عالم ز غمش مجنون است
تشنۀ بوسۀ لیلاست اگر بگذارند
چهرهاش آینه حُسن رسول الله است
آری این آینه زیباست اگر بگذارند
این گل سرخ که از گلبُن توحید شکفت
آبروی چمن ماست اگر بگذارند
در عقیق لب من موج زند دریایی
که شفابخش مسیحاست اگر بگذارند
یوسف مصر وجودم من و این پیراهن
جامۀ روز مباداست اگر بگذارند
ریشه در خون و شرف نهضت ما دارد و بس
سند روشن فرداست اگر بگذارند
-
محرم و صفر عشق
با یا حسین عشق من آغاز میشود
با اربعین شکوفۀ گل باز میشود
با یا حسین میرسد از راه، عطر یاسبا اربعین بهار گل آغاز میشود
-
مرثیهای که نا سروده ماند
من، دیده جز به سوی برادر، نداشتم
آیینه جز حسین، برابر نداشتم
وقتی صدای غربت یاسین بلند شددر خاطرم، به جز غم کوثر نداشتم
-
دختر شقایق
چون او کسی به راه وفا، یاوری نکرد
خون جگر نخورد و پیام آوری نکرد
زینب که مثل او کسی از داغدیدگانبا اشک چشم خویش، گهرپروری نکرد
-
سوغات
تا باد گره گشای زلف چمن است
بر سینۀ لاله، داغ گلهای من است
هجده یوسف اگر چه از دستم رفتسوغات من از سفر، همین پیرهن است
اگر بگذارند
عشق، سر در قدم ماست اگر بگذارند
عاشقان را سر سوداست اگر بگذارند
ما و این کشتی طوفان زدۀ موج بلا
ساحل ما دل دریاست اگر بگذارند
دشت از هُرم عطش سوخته و سایه غم
سایبان گل زهراست اگر بگذارند
آب بر آتش لبهای عطشناک زدن
آرزوی من و سقاست اگر بگذارند
دوش در گلشن ما بلبل شیدا میگفت
باغ گل، وقف تماشاست اگر بگذارند
هرچه گل بود، ز تاراج خزان پرپر شد
وقت دلجویی گلهاست اگر بگذارند
طفل شش ماهۀ من زینت آغوش من است
جای این غنچه همینجاست اگر بگذارند
این به خون خفته که عالم ز غمش مجنون است
تشنۀ بوسۀ لیلاست اگر بگذارند
چهرهاش آینه حُسن رسول الله است
آری این آینه زیباست اگر بگذارند
این گل سرخ که از گلبُن توحید شکفت
آبروی چمن ماست اگر بگذارند
در عقیق لب من موج زند دریایی
که شفابخش مسیحاست اگر بگذارند
یوسف مصر وجودم من و این پیراهن
جامۀ روز مباداست اگر بگذارند
ریشه در خون و شرف نهضت ما دارد و بس
سند روشن فرداست اگر بگذارند