مشخصات شعر

از عطش می‌آید این گیسو پریش بی‌قرار

باز می‌گردد ز عاشورا چه تنها ذوالجناح
حرف‌هایی سرخ دارد با دل ما ذوالجناح

از عطش می‌آید این گیسو پریش بی‌قرار
دارد از دریا نشانی هیچ آیا ذوالجناح؟

از بلوغ واقعه می‌آید این طوفان سرخ
پس چرا چیزی نمی‌گوید خدایا ذوالجناح؟

زخم می‌بارد ز عاشورای چشمانش، عجب!
با تمام زخم‌ها برپاست اما ذوالجناح

دشت چشمانش پر از اسطوره‌های بی‌سر است
با که گوید ترجمان زخم‌ها را ذوالجناح؟

لحظه‌ای بر بند چشمان شهیدت را بخواب
زخم‌هایت می‌شود فردا شکوفا ذوالجناح

وارث خون خدا امروز تیغ خشم ماست
انتقام عشق را بگذار با ما ذوالجناح

 

از عطش می‌آید این گیسو پریش بی‌قرار

باز می‌گردد ز عاشورا چه تنها ذوالجناح
حرف‌هایی سرخ دارد با دل ما ذوالجناح

از عطش می‌آید این گیسو پریش بی‌قرار
دارد از دریا نشانی هیچ آیا ذوالجناح؟

از بلوغ واقعه می‌آید این طوفان سرخ
پس چرا چیزی نمی‌گوید خدایا ذوالجناح؟

زخم می‌بارد ز عاشورای چشمانش، عجب!
با تمام زخم‌ها برپاست اما ذوالجناح

دشت چشمانش پر از اسطوره‌های بی‌سر است
با که گوید ترجمان زخم‌ها را ذوالجناح؟

لحظه‌ای بر بند چشمان شهیدت را بخواب
زخم‌هایت می‌شود فردا شکوفا ذوالجناح

وارث خون خدا امروز تیغ خشم ماست
انتقام عشق را بگذار با ما ذوالجناح

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×