دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
غمگین کوچکم

غمگین من بخند برای خدا بخند

من هم دلم گرفته، عزیزم بیا بخند

 

گل خنده می­‌کند، تو چرا اخم می­‌کنی؟

دست‌ودل مرا پر گلزخم می­‌کنی

کوتاه سروده
اشک خاموش حسین

زینب...نه ببین! دوباره مادر با اوست

عباس...نه، آیینۀ حیدر با اوست

 

اکبر...نه، بخوان در اشک خاموش حسین

تکرار جوانی پیمبر با اوست

شرط سعادت ابدی حب فاطمه است

از دین به جای حلم تفاخر گرفته‌ام

اوصافی از قبیل تحجر گرفته‌ام

 

در منجلاب کبرو حسد گیر کرده‌ام

حس می‌کنم که بوی تنفر گرفته‌ام

زخم جگر به گریه مداوا نمی‌شود

چشمی که بسته‌ای به رخم وا نمی‌شود؟

یعنی عمو برای تو بابا نمی‌شود؟

 

ای مهربان خیمه، حرم را نگاه کن

عمه حریف گریۀ زن‌ها نمی‌شود

دل من سوخته‌تر از دل لیلا شده است

دیدنت در همۀ راه معما شده است

تو کجا نیزه کجا وای چه با ما شده است؟

 

دیدنت سخت ولی سخت‌تر از آن این است

باز هم حرمله سرگرم تماشا شده است

پدر تشنه‌ها خداحافظ

یا بن خیر النساء خداحافظ

در پناهِ خدا، خداحافظ

تو هنوزم مرا نبوسیدی پدر تشنه‌ها خداحافظ

حیدر تو می‌شدی، شه خیبر اگر نبود

پرواز قصه بود فقط، پر اگر نبود

شوق رسیدنِ به فراتر اگر نبود

 

جمعی دخیل بسته به درهای رحمتت

اوجی نبود، حلقۀ این در اگر نبود

صوت داوود است جارى از فضاى سینه‏‏‌ام

هیچ موجى از شکست شوق من آگاه نیست در کنار ساحلم امّا به دریا راه نیست

 

تا مپندارند با مرگم تو مى‏‌میرى، بگو: اینکه می‌‏‏بینید فعل است و ظهور، الله نیست

بی‌چاره می‌کنم همۀ شهر شام را

آیینه‌دار قافلۀ بی‌قراری‌ام آیینه‌ام شکسته و گرد و غباری‌ام

 

بی‌چاره می‌کنم همۀ شهر شام را از ناله‌ها و گریۀ شب‌زنده‌داری‌ام

حسنم باز جوان شد، و به میدان آمد

زنده ماندم ششمین روز تو را هم دیدم

خواستم از تو حماسی بسرایم، دیدم

 

تو در آغوش عمو هستی و در چشم شما

نه یکی بلکه دو تا چشمۀ زمزم دیدم

 

کوتاه سروده
مهمان نوازی!

دلم مانده ست و داغ جانگدازی

که شد با حرمت نام تو بازی

 

تنم زخمی، لبم تشنه، دلم خون

امان از این همه مهمان نوازی

ورودیه

ارباب روی نوکریِ من حساب کرد با این همه گناه مرا انتخاب کرد

 

هرکس شنید نالۀ حی العزا تا خویش را به روضه رساند شتاب کرد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×